چهارشنبه 24 بهمن 1403 - 11:37

کد خبر 805493

چهارشنبه 24 بهمن 1403 - 13:00:00


سرمقاله جوان/ توسعه‌طلبی ترامپی، به چه دلایل به کدام سرانجام


روزنامه جوان/ «توسعه‌طلبی ترامپی، به چه دلایل به کدام سرانجام» عنوان یادداشت روز در روزنامه جوان به قلم ابوالفضل صفری است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

مقاصد و نقشه‌های سلطه‌طلبانه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا نسبت به کانادا، گرینلند، کانال پاناما، خلیج مکزیک و در نهایت نسبت به نوار غزه، پرسش‌های متعددی را درباره نیات و سیاست‌های امریکا، به دنبال داشته است. دو پرسش مهم در این خصوص آن است که رویکرد امریکا در دوران ترامپ بنا به چه دلایلی اتخاذ شده و چه پیامد‌هایی خواهد داشت.
امریکا مصداق کامل استکبار است. سلطه‌طلبی، ویژگی ذاتی استکبار بوده و امریکا نسبت به همه دنیا دارای روحیه و رویکرد استکباری و سلطه‌طلبی است. رفتاری که طی روز‌های اخیر از سوی ترامپ موجب بهت و حیرت جهانیان شده است، امر تازه‌ای نیست. پیش‌تر در تاریخ امریکا، موارد مشابه متعددی از قبیل مداخلات نظامی در امریکای لاتین، اشغال هاوایی، خرید آلاسکا و نقض حاکمیت کشور‌های مستقل مشاهده شده است که همگی نشان از یک سنت استعماری و توسعه‌طلبانه دارد. 
مسئله بعدی جایگاه امریکا در نظام بین‌الملل است. واقعیت امروز امریکا نشان می‌دهد که این قدرت جهانی که برای چند دهه هژمونی جهانی بود، در حال افول است. امریکای ترامپ درصدد آن است که با سلطه‌طلبی ارضی، چندین هدف را در موضوع مقابله با افول خود، پیگیری نماید؛ نخست، تسلط سرزمینی بر مناطق ژئواستراتژیک جهان برای مقابله با قدرت‌های رقیب است. در این راستا، گرینلند به دلیل موقعیت کلیدی در قطب شمال و نزدیکی به مسیر‌های تجاری جدید اهمیت ویژه‌ای دارد. کانال پاناما نیز که یکی از حیاتی‌ترین گذرگاه‌های تجاری جهان محسوب می‌شود، در کنترل امریکا می‌تواند نقش مهمی در محدودسازی چین و دیگر قدرت‌های نوظهور ایفاء نماید. دوم، افزایش تسلط امریکا بر منابع معدنی حیاتی و انرژی است که در رقابت با قدرت‌ها، موجب افزایش قدرت واشینگتن خواهد شد. به عنوان مثال، گرینلند سرشار از عناصر کمیاب معدنی است که در صنایع فناوری و نظامی کاربرد اساسی دارند. تسلط بر مناطق غنی از نفت و گاز نیز می‌تواند نفوذ واشینگتن را در بازار جهانی انرژی تقویت کند و دست برتر را در برابر رقبایی، چون چین و روسیه به امریکا بدهد. سوم، تقویت جامعه امریکا با دستاوردسازی از سلطه‌طلبی ارضی است. ترامپ تلاش دارد با برجسته‌سازی ادعا‌های ارضی، جامعه‌ای را که درگیر مشکلات داخلی از جمله نابرابری‌های اقتصادی و شکاف‌های اجتماعی است، حول یک هدف ملی‌گرایانه متحد کند. این سیاست پیش‌تر نیز در تاریخ امریکا مشاهده شده است، به عنوان مثال جنگ‌های اسپانیایی- امریکایی در اواخر قرن نوزدهم با توجیه توسعه و گسترش منافع ملی، مشروع جلوه داده شدند. چهارم، آماده شدن امریکا برای جنگ‌های احتمالی است. همواره در طول تاریخ، قدرت در حال افول با قدرت‌های چالش‌ساز مقابله کرده و این تقابل در مواردی منجر به وقوع جنگ‌های بزرگ شده است. امروز نیز امریکا درصدد آن است که خود را برای جنگ‌های بزرگ آماده کند. برای مثال امریکا برای جنگ در هند- پاسیفیک علیه چین در ۲۰۲۷ در حال مهیا شدن است و برای آن روز نیز در تلاش است که بر جریان‌های کالا، ارتباطات و انرژی و همچنین نقاط راهبردی جهانی تسلط یابد. این هدف نه تنها در قالب تقویت نیروی دریایی امریکا، گسترش پایگاه‌های نظامی غربی در شرق آسیا، عمق‌بخشی و گسترش به جنگ نامنظم و نظامی‌سازی منطقه فوق، بلکه با کنترل مستقیم بر گذرگاه‌های مهم بین‌المللی و نقاط ژئوپلیتیکی حساس نظیر قطب شمال، آبراه‌های دریایی و مناطق غنی از منابع طبیعی، در حال پیگیری شدن است. 
ویژگی‌های شخصیتی ترامپ هم مسئله‌ای است که بایستی مورد توجه قرار بگیرد. ترامپ فردی است که مبتلا به سلطه‌طلبی و دچار خودشیفتگی است. او از لحاظ روانی نیاز به دستاوردسازی‌های تاریخی دارد و سلطه‌طلبی نیز به او کمک می‌کند تصویری از یک رهبر مقتدر و استثنایی از خود بسازد و به جامعه امریکا بفروشد. 
در خصوص پیامد‌های سیاست‌های امریکا در دوران ترامپ، یکی از پیامد‌های مهم آن، افزایش بی‌ثباتی جهانی است. سلطه‌طلبی ارضی امریکا در دوران ترامپ موجب گسترش عدم‌قطعیت‌ها، مخاطرات و بحران‌ها خواهد شد که این وضعیت مخاطرات جدی بر روند‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک جهانی خواهد داشت، اما یکی از پیامد‌های مهم سیاست‌های ترامپ، تسریع افول قدرت امریکا است. امریکا برای چندین دهه مدعی آن بود که کشور‌های جهان بایستی در قالب نظمی جهانی که با هنجارها، رژیم‌ها و نهاد‌های بین‌المللی نئولیبرال شناخته می‌شدند، رفتار و کنش‌گری داشته باشند و هر بازیگری که خارج از این چارچوب تحمیلی رفتار کند، بازیگری ضد نظم محسوب شده و بایستی مجازات شود تا تغییر رفتار دهد، اما امروز این خود امریکا است که به مثابه یک بازیگر ضد نظم نئولیبرال به همه هنجار‌ها و رژیم‌های بین‌المللی که داعیه رهبری آنها را داشت، پشت کرده و به سرعت در حال عبور از آنها است. در واقع، آنچه امروز در حال رخ دادن است، این است که یک پادشاه عریان، خود، عریان بودن‌اش را فریاد می‌زند. ترامپ بار دیگر به جهان نشان داد که همواره منافع قدرت‌های بزرگ، بر اصول و هنجار‌های بین‌المللی (که در اصل برای تضمین منافع قدرت‌های بزرگ در مقابل قدرت‌های متوسط و کوچک وضع شده‌اند) غلبه داشته و نظم مبتنی بر منافع قدرت‌های بزرگ بایستی تغییر نماید. در این چارچوب، اقدامات او به‌مثابه کاتالیزوری روند گذار از نظم جهانی موجود و مؤلفه‌های آن‌را بیش‌ازپیش شتاب خواهد داد. 
اقدامات ترامپ در عرصه سیاست بین‌المللی به‌ویژه در حوزه ادعا‌های ارضی، نه‌تنها به افزایش چالش‌ها و بحران‌ها در سطح جهانی منجر می‌شود، بلکه نشانه‌ای است از تغییرات عمیق در نظام بین‌الملل؛ روندی که امریکا را بیش از دیگران تحت تأثیر جدی و گسترده قرار خواهد داد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط