یک‌شنبه 02 دی 1403 - 19:19

کد خبر 80703

دوشنبه 15 خرداد 1402 - 17:00:00


منظومه سپید امام(ره) برای همسر و دخترانش


فارس/«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم»، «خدمت مخدره محترمه»، «فریده عزیزه‌ام»، «خانم محترمه عزیزه‌ام»، «نور چشم عزیز»، «قوت قلبم»، «محبوب عزیزم» و ... همه سرآغاز عاشقانه‌هایی است که بزرگترین و تأثیرگذارترین مرد قرن بیستم آنها را نگاشته است.

 مردی که جلال و جبروتش دنیا را حیران کرد، بزرگترین قدرت‌های جهانی را به زانو درآورد و به ۲ هزار و ۵۰۰ سال شاهنشاهی در کشوری کهن پایان داد. مردی که بارها اقتدارش لرزه بر اندام ستمگران و ظالمان عالم انداخته و همچنان میراثش بلای جان آنهاست.

چنین مردی در دوری و سفر عاشقانه‌هایی می‌نگارد که چینی دل معشوقه‌اش ترک برندارد و برای هر عاشقی الگویی باشد. او با عاشقانه‌هایش منظومه‌ای سروده ولی نه تیشه‌ای بر کوهی فرود آمده، نه لشکرکشی شده و نه قبیله‌ای به جان قبیله دیگری افتاده و نه خونی بر زمین جاری شده.

عرصه عاشقانه‌هایش سفیدِ سفید است، دریایی از مفاهیم عرفانی و مهرآمیز، متونی مملو از درس زندگی و راه و رسم عاشقی. او یاد معشوق را همیشه‌ی خدا با خود همراه دارد حتی وقتی به زیارت امامانش می‌رود، یاد یار را دارد.

در کمال وفای به عهد یاد یارش را به سفر حج می‌برد و در این کیف عظیم همراه معشوق است و چه خوب می‌داند عشق زمینی سکوی پرتابش به عشق الهی است، بدون غلو راستش او مصداق بارز وفاداری به خانواده است و نامه‌های عاشقانه‌اش سند و راهنمایی برای انسان‌ها.

این طلبه جوان افکار بزرگی در سر دارد، ظلم و جور و فساد به ستوهش می‌آورد، انگار که باید کاری کند؛ هر روز در حجره‌اش راه و رسم انبیاء و امامان را می‌خواند، برای حسین(ع) اشک می‌ریزد و در نهایت راهش را مشخص می‌کند در این راه از سرچشمه جوشان عشق الهی سیراب می‌نوشد و تبلور عشقش را در خدیجه‌اش می‌بیند و آنگاه با کلمات آن را بروز می‌دهد.

با هم بخوانیم وقتی در راه رسیدن به خانه معبود گام برمی‌دارد، چگونه نیروی عشقش همراه و همپا می‌شود و در سختی‌ها او را امید و پشت و پناه است. حالا می‌نویسد آنچه در درونش شعله می‌زند:

«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ‏] من با هر شدتی باشد می‌‏گذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.

در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت می‌‏کند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم‌تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت قدری تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند اگر به آقا  و خانم‌‏ها‌ کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب‌الزیاره هستم.

به خانم شمس آفاق سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید. صفحه مقابل را به آقای شیخ عبد‌الحسین بگویید برسانند.

ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح الله.»

نامه با تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم آغاز می‌شود، به محبوب و نور چشمم می‌رسد و قوت قلب معرفی می‌شود، این طلبه سختی راه را با یاد معشوق به جان می‌خرد تا به محضر عشق اول و آخر برسد، چه زیباست لحظه وصال با یاد یار.

گاهی لازم است، تذکاری هم داده شود، شاید در نامه‌های رسیده، معشوق بی‌تابی کرده، پس چه بهتر طلبه با کلام قرآنی دعوت به صبر کند:

«‏‏خدمت مخدره محترمه والده مصطفی ـ ابقاهاالله و صبرها ـ سلام می‌رساند. انشاءالله تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. اینجانب بحمدالله تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد. عَسی اَنْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ. مصطفی هم بحمدالله سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بی‌اطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی می‌سپارم. تمام بچه‌ها و متعلقین آنها را سلام می‌رسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت‌الاسلام حاج آقا فضل‌الله خوانساری،‏‎ شاید ایشان بتوانند به وسیله‌ای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچه‌ها به خط خودشان یکی، دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان سلام برسانید.‏»

دخترها را فراموش نمی‌کند، آخر آنها بابایی‌ هستند، بنابراین طلبه پدر، نامه‌ای به فریده‌ عزیزش می‌نویسد، آخر سخنان معشوق درباره حاصل عشقشان او را نگران کرده، پس این بار پدر کلمات عاشقانه را ساری و جاری می‌کند تا مرهمی باشد بر دلتنگی‌های دختر بابایی:

«‏‏فریدۀ عزیزه‌ام‏
‏‏از قراری که خانم(همسر امام)‎‏ نوشته بودند ایشان برای خاطر شما خیال مشهد دارند. و از قراری‏‎ ‎‏که شما در همان تاریخ نوشته‌اید، ایشان تهران و شما قم هستید. از نوشتۀ خانم که «فریده‏‎ ‎‏چون دلتنگ هستند می خواهم ببرمش مشهد» به قدری نگران شدم که خدا می داند.‏‎ ‎‏بحمدالله کاغذ امروز قدری موجب رفع آن شد. بزودی از حال خودتان و اینکه مسئلۀ‏‎ ‎‏نگرانی شما چه بوده، کسالت داشتید یا چیز دیگر، بنویسید. خداوند عالَم، شما نور‏‎ ‎‏چشمان عزیز را برای من حفظ کند. خدمت جناب آقای اعرابی‎‏ و فرشتۀ محترمه سلام‏‎ ‎‏می‌رساند. من هر وقت حرم مشرف شوم به همۀ شماها دعا و از طرف همه سلام عرض‏‎ ‎‏می کنم. والسلام علیکم.‏ پدرت‏

‏ قبل از نیمۀ رجب مرقومی از شما رسید و جواب دادم. جواب مرقوم خانم را هم پس‏‎ ‎‏از نیمه داده‌ام؛ امید است رسیده باشد.‏»

برای دخترها دوباره می‌نویسد اما در این وادی عشق به یار را جور دیگری بروز می‌دهد بنابراین از دخترانش می‌خواهد که معشوقش را زودتر روانه کنند بالاخره او هم حقی دارد.

‏‏«بسمه تعالی‏

‏‏قربان صدیقه و فریده‏

مرقوم شما از مشهد مقدس رسید. سلامت همگی را خواستارم. انشاءالله خود و‏‎ ‎‏متعلقان سلامت و سعادتمند باشید. خانم را زودتر روانه کنید، دیدار شما کافی است،‏‎ ‎‏ما هم حقی داریم. از سلامت خودتان مطلعم کنید. از فهیمه‏‎ چند وقت است اطلاع‏‎ ‎‏ندارم، بگویید از سلامتش مطلعم کند. سلام اینجانب را به آقای اشراقی و آقای اعرابی‏‎ ‎‏ابلاغ کنید. والسلام علیکم.‏خانم فرشته‏‎ و نور چشمان را دعا گویم.‏

پدرتان»

طلبه سخت‌کوش در مقام پدر وظایف خود را به خوبی می‌داند و آنها را اجرا می‌کند، گاهی نامه‌ها به معشوق را به امضای پدر فرزندانت امضا می‌کند، گویی رمزی در این ترکیب نهفته است:

‏‏«بسمه تعالی‏

‏‏خانم محترمه عزیزه‌ام‏

‏ تا کنون چند کاغذ فرستاده‌ام، نمی‌دانم رسیده است یا نه. از شما به وسیلۀ فریده ‎‎ ‎‏اطلاع پیدا کردم. مرقوم مشهد واصل شد. از تهران اطلاعی ندارم. امید است همیشه‏‎ ‎‏خوش و خرم و مشغول دیدار خویشاوندان باشید، اگر چه ما را فراموش نمایید. وعدۀ‏‎ ‎‏مراجعت نزدیک است و ما هم از نبودن شما خسته شدیم. حال همه بحمدالله تعالی‏‎ ‎‏خوب است، فقط حسین‏‎ قریب ده روز پیش از این مبتلا به آپاندیس شد و در‏‎ ‎‏مستشفی‏‎ نجف عمل شد و حالش خوب است، و بخیه‌ها را کشیده‌اند. بقیه هم سالم‏‎ ‎‏هستند. من کسالت‌های جزئی گاهی پیدا کردم و خوب شدم.‏

‏خدمت همۀ مخدَّرات خصوصاً خانم‏‎ سلام می رساند. خدمت حضرت‏‎ ‎‏حجت الاسلام والمسلمین آقای ثقفی و جناب آقای حاج حسن سلام می رسانم.‏‎ ‎‏والسلام علیکم.‏ پدر فرزندانت»

آغاز، میانه و پایان نامه، اقیانوسی از مفاهیم‌اند، هرکدام را به جا به کار برده است، مگر جز این می‌توان از بزرگترین مردم تاریخ انتظار داشت، مگر جز این است که امام روح‌الله الگویی تمام عیار برای زندگی شخصی و اجتماعی است.

 او سالک راه حقیقت و نماد عشقی است که انسان به معشوقش نثار می‌کند؛ مگر نه اینکه اگر زن این مهر و محبت را ببیند، جهان را دگرگون می‌کند. او عشق و محبت خود را نثار معشوقش می‌کند و همسرش، دنیا را به پای مردش می‌ریزد تا طلبه با یاری پروردگارش که این راه را به او آموخته جهان مادی را بر هم ‌بریزد.

امام با عشق و محبت سرمایه‌ای می‌سازد و از آن در راه آرمان بزرگش، در راه آزادی انسان بهره‌ می‌ببرد. آری راهی که خمینی کبیر آغاز کرده بود جز عشق پشتیبانی نداشت، عشقی که او خوب می‌دانست از کدام دروازه به سرزمین بی‌کرانش وارد شود.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط