جمعه 03 اسفند 1403 - 02:50

کد خبر 813765

چهارشنبه 01 اسفند 1403 - 13:00:00


سرمقاله وطن امروز/ مقاومت پایان‌ناپذیر است


وطن امروز/ «مقاومت پایان‌ناپذیر است» عنوان یادداشت روز در روزنامه وطن امروز به قلم علیرضا شجاعی زند است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:

برخی می‌پرسند چه وقت جمهوری اسلامی به وضعیت متعارف خود می‌رسد؟ چه وقت روی غلتک می‌افتد و در مسیر توسعه قرار می‌گیرد؟ یا از سوی دیگر مطرح می‌کنند جمهوری اسلامی کی می‌خواهد نرمال و روالمند شود و با جامعه جهانی آشتی کند و به چارچوبه‌های جاری تن دهد و به مناسبات متعارف بین‌المللی 
بپیوندد؟ 
مسأله‌برانگیزی‌های جمهوری اسلامی
بله! ما یک نظام مساله‌برانگیز هستیم. این فقط یک اتهام نیست که مخالفان مطرح می‌کنند، واقعیت هم هست. مخالفان بیشتر مایلند از تعبیر «تنش‌زا» استفاده کنند و منظورشان هم «تنش‌زاد» است، یعنی جمهوری اسلامی مولود و زاییده تنش است و به تنش‌ها هم دامن می‌زند، چون بقا و دوامش وابسته به آن است.  
من به‌ جای انکار کلی این اتهام، 2 تبصره به آن می‌زنم:
- اولاً به جای تنش‌زا از تعبیر مساله‌برانگیز استفاده می‌کنم که جامع‌تر است. 
- ثانیاً همین تعبیر مساله‌برانگیز را هم قدری باز می‌کنم، چون نیاز به تفصیل و توضیح دارد و می‌تواند درک ما را از آن اصلاح ‌کند. 
بخشی از فرض مساله‌برانگیزی، تبیین و توجیهات فلسفی دارد و بخش دیگر آن، مربوط به راهبرد‌ها و سیاست‌های جمهوری اسلامی است. کسانی که به دنبال مقصرنمایی پیشینی و همیشگی جمهوری اسلامی هستند، عمدتاً بخش دوم را می‌بینند و همان را هم به صورت ناقص مطرح می‌کنند. من می‌خواهم همه‌جانبه و کامل‌تر به آن نگاه کنم و هیچ بخشی را در سایه بخش دیگری قرار ندهم و از نظر نیندازم.
اولین علت پایان‌‌ناپذیری مسائل، خود «انسان» است و البته «دنیا» و «حیات جمعی»، چون هم انسان درگیر تزاحمات درونی است و هم دنیا دار تزاحم است و هم زندگی جمعی به تزاحمات دامن می‌زند. تزاحم را هم به معنای این نگیرید که بنیاد هستی و جهان بر ستیز و تضاد است. خیر! به یک معنای حداقلی بگیرید. همین ‌که ما در جهان واقعیات زندگی می‌کنیم و واقعیت هم، مستقل از ما و به یک معنا، در برابر ما است و بر تمنیات و تخیلات ما غلبه دارد. این سخن، حرف پیچیده‌ای ندارد و مستلزم مجادلات پایان‌ناپذیر فلسفی هم نیست؛ تنها مؤید این فرض بدیهی و روشن است که موجودات این عالَم، اعم از جماد و نبات و حیوان و انسان، تعین و اقتضا دارند و دلبخواه ما نیستند.  همین امر، چند ضرورت را پیش روی ما قرار می‌دهد: اولاً شناختن واقعیت، ثانیاً تصمیم درست، ثالثاً اراده جازم و نهایتاً عمل موثر و مصاب. همین شناخت و تصمیم و اراده و فعل و حرف ما به محض صدور، به نتایجی منجر می‌شود که مستقل از ما است و راه خود را می‌رود و در برابر ما قرار می‌گیرد. اینها همه در سطح فردی است و اگر دیگر انسان‌ها را هم وارد این ماجرا کنید و نتایج ناخواسته عمل ما و دیگران را هم بدان بیفزایید، ماجرا پیچیده‌تر می‌شود. بسیار پیچیده در همین حدی که در واقعیت‌های زندگی با آن مواجهیم و در همین حدی زندگی می‌کنیم. به این 4 عامل، عامل پنجمی هم اضافه می‌شود به اسم ندرت و روی هم می‌شود زندگی توأم با تزاحمات که از ابتدای خلقت انسان بوده و تا آخر هم با ما خواهد بود. فعال شدن حسد و حس مالکیت هم ریشه در همین ندرت دارد. اگر ندرت نباشد، حسد و حسرتی هم برانگیخته نمی‌شود. حسد را در برخی تعابیر همان میوه ‌ممنوعه دانسته‌اند که آدم ابوالبشر تناول کرد و موجب اخراجش از بهشت شد. مارکس هم حس مالکیت را که موجب اخراج انسان‌ و اجتماعات نخستین از کمون اولیه شده، از همین جا گرفته است. 
این نگرش و هستی‌شناسی و انسان‌شناسی، بسیار مهم است؛ یک مقوله معرفتی صرف هم نیست و اثرات فردی و اجتماعی و سیاسی مهمی در زندگی دارد. موجب واقع‌نگری بیشتر ما می‌شود و در نحوه بودن و تعاملات ما اثرگذار است. می‌گویم «واقع‌نگری» و نه «واقع‌پذیری» که تفاوت‌شان بسیار است.
با این نگاه و نگرش می‌فهمیم که «زندگی» به خودی‌خود، یک مساله بزرگ است؛ یک‌ کلان‌مساله است و سرشار از مسائل ریز و درشت دیگر. می‌فهمیم مسائل عوض می‌شود و ارتقا می‌یابد اما پایان نمی‌پذیرد.       
این سخن پشتوانه‌های قرآنی و دینی صریح و فراوانی هم دارد. رانده شدن از بهشت عدن به همین معناست که ما به یک هستی پرمساله منتقل شده‌ایم: ... قلنا اهبطوا، بعضکم لبعضٍ عدو ... (بقره/ ۳۶). یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه (انشقاق/ 6). و ان لیس للانسان الا ماسعی (نجم/ ۳۹). 
فلسفه انتظار و بقیت‌الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین ... (هود/ 86) هم گویا اشاره به همین جنبه دارد. تو موظف به تلاش و انجام مسؤولیت فردی و اجتماعی خود هستی؛ تلاشت را بکن و به سمت اهداف بلند و غایات مطلوب حرکت کن اما لزوماً و حتماً به آنها نمی‌رسی. تقرب می‌یابی و به مراحل بالاتری نائل می‌شوی اما به منتها نمی‌رسی. توجه باید داشت این برداشت هیچ به معنی بی‌حاصلی و بی‌ثمری تلاش‌ها و درجا زدن نیست. هیچ به معنی بی‌عملی تا قبل از ظهور حضرت حجت(عج)
نیست.
تا اینجا را ممکن است خیلی‌ها قبول داشته باشند؛ بحث‌شان اما بر سر مساله‌آفرینی‌های اضافه بر این است و می‌گویند ما اساساً یک نظام و جامعه مساله‌برانگیز هستیم؛ چیزی فراتر از آنچه به نحو عمومی و درباره انسان مطرح شد. 
بله! حیات انسان،‌ مساله‌مند است. بله! زندگی جمعی هم مساله‌مند است؛ به این معنا که مسائل جامعه بیشتر و پیچیده‌تر از سرجمع مسائل آحاد آن است. بله! حکمرانی بر جوامع هم دشوار و مساله‌مند است. اینها را قبول داریم و در سطح عمومی و از مشترکات جوامع انسانی می‌بینیم اما سطح دیگری از مسائل وجود دارد که خاص جمهوری اسلامی است؛ آنها چه؟ آیا نمی‌شود از آنها کاست؟ چرا می‌شود و باید هم کاست. تمام تلاش‌ها در برپایی حکومت و در حکومت‌داری مصروف همین بوده است و باید باشد.
هنوز یک سطح دیگری از مسائل وجود دارد که بین این 2 دسته است. لازم است به آنها نیز اشاره‌ای داشته باشیم تا منظومه مسائل ما کامل شود. 
بین این 2 مفهوم به ‌ظاهر نظیر، تفاوت‌های مهمی وجود دارد: «مساله‌ ایران» و «مسائل ایران». اولی مبین این است که ایران و مشخصاً جمهوری اسلامی ایران، خودش یک مساله است. بدین معنا که هم ولادتش و هم دوامش، مساله‌آفرین بوده است. ولادتش مساله‌مند بود، چون یک پدیده‌ نامنتظر بود، چون هیچ‌کس منتظرش نبود و ظهورش را پیش‌بینی نمی‌کرد. چون با آمدنش آن فرآیند عمومی عرفی‌شدن (Secularization) را نقض و ابطال کرد. علاوه بر ولادت، دوامش هم مساله‌مند بوده است، چون علیه نظام دوقطبی عالم برخاست و علیه شکل‌گیری نظم نوین جهانی عمل کرده و می‌کند و چون یک پدیده خلاف جریان (Against the trend/ Against the flow/ Countercurrent) بوده است.
به اینها بیفزایید، نوع و نحوه بودنش را و بیفزایید، گفتمان مساله‌مند آن را؛ یک گفتمان اشتمالی به‌هم‌آورنده میان آنچه در دیگر گفتمان‌ها در مقابل هم گذارده شده‌اند:  انسان و خدا، عقل و وحی، عقل و ایمان، علم و دین، سیاست و اخلاق، قدرت و معنویت، دنیا و آخرت و بالاخره دین و دنیا. می‌شود به دلیل همین ویژگی از این گفتمان با عنوان ایستادن روی گسل‌ها و حرکت روی ستیغ یاد کرد.
به این مجموعه بیفزایید، مواضع و جهت‌گیری‌های این نظام را در مسائل و موقعیت‌های مختلف: در قبال غرب و مدرنیته، درباره آزادی و عدالت، درباره توسعه و تغییر، درباره زن و خانواده، درباره سبک زندگی و...  و بیفزایید راهبردهایی را که اتخاذ کرده‌ایم و می‌کنیم.
خلاصه اینکه عجایب و غرایب بسیاری تا بدین مرحله از ما سرزده و بعد از این هم سرخواهد زد و مساله‌آفرینی خواهد کرد.
اینها را گفتم تا به دوستان و همفکران خودم بگویم پایانی بر گردنه‌ها، بر مبارزه در راه حق، بر مقاومت و مجاهدت نیست. ما فقط به سطح بالاتری از آنها منتقل می‌شویم و هر سطح و دوره هم مسائل خاص خودش را دارد و هوشیاری و ایستادگی و راهبردهای مناسب خودش را می‌طلبد. 
مسائل جامعه ما اما منشأ سومی هم دارد و آن مسائلی است که از کم‌کاری و ناتوانی، نابلدی و بی‌لیاقتی، اشتباهات و لغزش‌های کارگزاران و البته نخبگان و آحاد اجتماعی سرزده است و می‌زند.
انسان‌ها و جوامع، متفاوت از هم‌ هستند و در عین حال واجد یک مجموعه ویژگی‌های مشترک. همه انسان‌ها و جوامع با همین 3 دسته از مسائل مواجهند و در عین حال، نوع و کم و کیف مسائل‌شان متفاوت است. دسته‌ای از مسائل جوامع، خاص خودشان است و از این حیث هم متفاوت از جوامع دیگرند. مهم این است که اولاً با مسائل به مثابه «مساله» برخورد کنیم و نه «نشانه» و «بهانه»، ثانیاً حساسیت و احساس مسؤولیت لازم را در قبال آنها داشته باشیم و ثالثاً اطلاعات و اشراف کامل و درک و تحلیل درست و عزم و اراده جدی برای رفع‌ و کاهش آنها.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط