شنبه 11 اسفند 1403 - 16:14
مادر، سلطان غم و جاده

خراسان/ فاطمه حمیدی ۱۵ سال است که راننده اتوبوس است و بهعنوان یک مادر خانوادهدوست خاطرات زیادی از حضور در جادهها، دردسرهایش، واکنش دیگران، بهخصوص بازخورد خوب مسافران خانم و... دارد
دیدن یک خانم پشت فرمان اتوبوس در جاده تجربه جالبی است؛ شاید خیلیها فکر کنند وقتی خانمی چنین شغلی داشته باشد حتماً روحیات مردانه هم خواهد داشت؛ اما بد نیست بدانید خانمهایی مثل خانم فاطمه حمیدی هستند که ساعتها در جادهها رانندگی میکنند اما خانواده را خیلی دوست دارند و از قضا اگر کاری مثل رانندگی با خودروهای سنگین را هم انتخاب کردند برای خودنمایی و دیده شدن نبوده، بلکه با دردسرهای زیادی که در این گفتوگو میخوانید به آنچه خواستند رسیدند؛ از بازخوردهای سخت و تبعیضها دلسرد نشدند و امروز حضورشان حتی باعث دلگرمی خانمهایی است که سفر میروند. حالا میتوان گفت مادر هم سلطان غم است و هم جاده. در این پرونده با خانم فاطمه حمیدی متولد ۱۳۶۲ و راننده اتوبوس بیرون شهری گفتوگویی داریم، کسیکه به قول خودش وقتی توی آینه زل میزند و میبیند مسافران آرام خوابیدهاند احساس میکند به آرزویش رسیده است.
عیدیهایم را جمع میکردم
خانم حمیدی از علاقهاش به این شغل میگوید: «از بچگی علاقه زیادی به رانندگی داشتم. حدود ۱۸، ۱۹ سالگی خیلی شوق و ذوق نشان دادم اما پدرم قبول نمیکرد که من رانندگی یاد بگیرم. فکر میکنم از حدود ۲۱،۲۲ سالگی خودم کمکم پول توجیبیها و عیدیهایم را جمع میکردم. آن زمان هزینه کلاس جلسهای ۳ هزار تومان بود. آموزشگاه تعلیم رانندگی هم مثل امروز نبود. من خودم شماره تلفن یک خانم را پیدا کردم که به من رانندگی یاد بدهد. ۳ هزار تومان ،۳ هزار تومان پولهایم را جمع میکردم تا برای یک جلسه تمرین پول داشته باشم، تمرین رانندگی هم با پیکان بود. اینطوری من تمرین کردم و بار اول که امتحان پایه ۲ دادم، قبول شدم بعد برای پایه یک اقدام کردم. البته آن زمان خانواده اصلا حمایتم نمیکردند، چون نسبت به رانندگی نظر مثبتی نداشتند کمکم نظرشان تغییر کرد و به من اعتماد کردند.»
پارتی من همیشه خدا بوده
این راننده ماشین سنگین از مخالفتهای پدرش و نتیجه آن میگوید: «پدرم اوایل خیلی با رانندگی من مخالفت میکرد. یادم هست وقتی بار اول قبول شدم و خیلی خوشحال و ذوق زده به پدرم گفتم، قبول نمیکرد و میگفت مگر به همین راحتی است که تو قبول شوی و خلاصه باور نمیکرد، ۲۰ روز که گذشت گواهینامهام را که نشانش دادم حتی آن موقع هم میگفت باور نمیکنم که تو قبول شده باشی؛ حتما پارتی بازی کردهاند و معلوم نیست چطور تو را قبول کردهاند. درحالی که میدانست من اصلا پارتی ندارم و پارتی و حامی من همیشه خدا بوده. گفتم میخواهم گواهینامه پایه ۲ را هم بگیرم که خیلی تعجب کرد و حتی آن موقع هم باور نمیکرد که بخواهم بروم دنبالش. خلاصه گواهینامه پایه ۲ را هم گرفتم و گفتم حالا میخواهم بروم مربیگری که باز هم پدرم مخالفت کرد که مگر مربیگری بههمین راحتی است ولی خب همیشه مخالفتهای پدرم دلیل محکمی بود که من بخواهم خودم را به او ثابت کنم.»
قهوه، نسکافه و تخمه، رفیق شب بیداریهای من
فاطمه خانم از چالشهای این حرفه هم میگوید: «این شغل هم مثل همه کارهای دیگر سختی دارد؛ البته برای خانمها شاید بیشتر. مثلا برای رانندگان خانم، جایگاهی برای استراحت در نظر نمیگیرند. برخی هم دیدگاهشان نسبت به رانندگان خانم ضعیف است و مثلا میگویند به رانندگان خانم چیزی یاد ندهید و رفتار نامناسبی انجام میدهند که خانمها عقبنشینی کنند؛ البته الان کمکم این موضوع دارد جا میافتد و بهتر شده است. برای شروع هر کاری سختیهای زیادی وجود دارد همیشه کسانی که آغازگر راه هستند برای رسیدن به هدف و عبور از سختیها و موانع میجنگند و برای نسل آینده و افرادی که در آینده آن راه را انتخاب میکنند و وارد میدان میشوند، مسیر هموارتر میشود. یکی از این شغلها که همان ابتدا ورود به آن سخت بود، همین رانندگی خانمها با ماشینهای سنگین است. نگاه از بالا به پایین برخی آقایان هم هست، البته من همیشه یک چارچوبی در کار برای خودم قائل هستم که اجازه نمیدهم این نگاه من را اذیت کند، بلکه همیشه امیدوارتر و با انگیزه بیشتر به کارم ادامه میدهم. بیدار ماندن شب تا صبح هم هست که میگویند برای خانمها سختتر است هرچند به نظر من فرقی نمیکند. من خیلی وقتها شب تا صبح رانندگی کردم و برای بیدار ماندن قهوه خوردم. تخمه شکستم و برای بیدارماندن باهاش رفیق هستم. البته برخی از آقایان راننده شاید در طول مسیر برای بیدارماندن سیگار هم بکشند که من به شدت از این کار بدم میآید و با آن مخالفم.»
درآمدمان از راننده های مرد کمتر است
خانم حمیدی به شهرهای زیادی سفر کرده و دراین باره توضیح میدهد: «برای رانندگی خط ثابتی کار نمیکنم که هر روز و هر شب در جاده باشم ولی پیش آمده که یک ماه هم خانه نبودم؛ یعنی یک ماه به صورت مداوم سرویس رفتم و در اینمدت همسرم در کنار فرزندانم بودند. به شهرهای زیادی رانندگی کردم شمال، چالوس، شیراز، مشهد، خوزستان و... البته بیشتر مسیر من به اصفهان است ولی خودم ساکن کرج هستم. مردم اصفهان از رانندگان خانم بیشتر استقبال میکنند و بیشتر به ما اعتماد میکنند. البته این مسیر هم سختیهای خودش را دارد مثل همین موضوع خوابگاه که به آن اشاره کردم. ترمینال کاوه هم متاسفانه خوابگاه برای خانمها ندارد که ما بعد از سرویس برای مسیر بعدی استراحت کنیم. در حال حاضر آنطور که من اطلاع دارم فقط در پایانه(ترمینال) شیراز، جایگاهی برای استراحت رانندگان خانم در نظر گرفتهاند.» او درباره درآمد این شغل برای خانمها هم میگوید: «صادقانه بخواهم بگویم، درآمد رانندههای خانم نسبت به آقایان کمتر است، بعضی پایانه ها و شرکتها متاسفانه بین رانندههای خانم و آقا تفاوت قائل میشوند به عنوان مثال، اگر برای مسیری به راننده آقا یک میلیون پرداخت کنند برای راننده خانم این مبلغ ۸۰۰ هزار تومان است و این تفاوت احساس میشود.»
من قوی هستم
فاطمه خانم با افتخار از فرزندانش هم یاد میکند: «فرزندانم حالا بزرگ شده و به قول معروف از آب و گل درآمدهاند. محمدمهدی حدود ۲۴ ساله و مشغول کار است و ابوالفضل ۱۶ ساله. این را میخواهم بگویم که وقتی منِ مادر یا پدر فرق نمیکند قوی بودنمان را نشان دهیم فرزندمان یاد میگیرد. این که فقط فرزندمان را نصیحت کنیم و راه و چاه را به او نشان دهیم ولی خودمان به آن عمل نکنیم تاثیر منفی خواهد گذاشت. الان فرزندانم به من و پدرشان نگاه میکنند و معنی قوی بودن و ایستادن در برابر مشکلات و سختیها را از ما یاد میگیرند. اینکه فرزندانم با افتخار و غرور خاصی در میان ناباوری دوستانشان میگویند مادرمان راننده ماشین سنگین است، باعث خوشحالی من است. از همسرم محمد هم تشکر میکنم که همیشه مثل یک رفیق صمیمی کنارم بوده، به من اعتماد کرده و پشتیبان و حامیام بوده، چون رانندگی در جاده نگرانیهای زیادی برای خانواده دارد اینکه در طول مسیر چه سختیهایی پیش بیاید از تصادف و... . ولی محمد همیشه تشویقم کرده و مهمترین رمزموفقیت هر زنی، حمایت همسر و خانوادهاش است که میتواند با عشق سختیها را تحمل کند و اینکه کانون گرم خانواده همیشه منتظر من است که من با همه خستگیها و شب نخوابیدنها و استرسی که در طول سفر دارم برگردم و لبخند گرم همسر و فرزندانم را ببینم، من را دلگرم میکند.»
نگرانکنندهترین لحظه کارم
او درباره اتفاق یا تصادفی که تاکنون برایش پیش آمده میگوید: «خدا را شکر تصادف نگرانکنندهای برایم پیش نیامده ولی خب مثلا یک بار در جاده با سرعت حدود ۱۰۰ یا ۱۱۰ به مسیر ادامه میدادم که دو تا تریلی کنار من در حال عبور بودند. من هم خواستم از سمت چپ سبقت بگیرم که تریلی دوم فکر کنم یا نگاه نکرد یا سرش در گوشی بود ناگهان تصمیم گرفت از تریلی جلویی سبقت بگیرد من هم در حال سبقت گرفتن بودم و سرعتم هم بالا بود راننده تریلی جلوی من پیچید در یک لحظه من و شاگرد راننده گفتیم دیگر کارمان تمام است و فریاد زدیم یا ابوالفضل! ولی خدا را شکر اتفاقی نیفتاد و فقط مسافران به جلو کشیده شدند. یکبارهم یک شوتی (خودرویی که بار قاچاق دارد) جلوی راهمان ترمز میزد، میرفت جلو چراغ خاموش میکرد تا ما با سرعت میخواستیم رد شویم دوباره چراغهایش را روشن میکرد و ترمز میکرد. پلاکش را هم پوشانده بود. به پلیس اطلاع دادیم. پلیس پیگیر شد و مرتب تماس میگرفت، خانم شتابتان را کم کنید، از آن فاصله بگیرید. ما به مسیر ادامه دادیم پلیس هم به موقع رسید و سرنشینان شوتی با آمدن پلیس رفتند. یک بار هم در جاده دلیجان میمه رانندگی میکردم، باد خیلی شدیدی میوزید و به ماشین میخورد و با بدنه ماشین بازی میکرد. تقریبا در جاده نطنز بود که باد شدیدتر شد به حدی بود که آینه سمت چپ ماشین به دلیل وزش باد درآمد و دیگر نمیتوانستم ادامه بدهم. کنار زدم و ...».
این راننده با بیان اینکه برای قبولی زحمت زیادی کشیده میگوید: «حدود ششبار امتحان دادم تا در آزمون پایه یک قبول شدم. برای قبولی باید در رانندگی روی تریلی و کامیون هم مسلط باشی که کامیون سختتر است که بخواهی دنده عوض کنی. درمجموع در رانندگی با ماشین سنگین، موقع کنترل کردن سنگینی ماشین را حس میکنی. وقتی با خودروهای دیگر در جاده رانندگی میکنی تا بخواهی سرعت بگیری ماشین از کنترلت خارج میشود ولی مثلا در رانندگی با اتوبوس این طور نیست که بخواهی مثلا یک حرکت ریز انجام بدهی نتوانی ماشین را کنترل کنی، ماشین کج شود و از کنترلت خارج شود. از این نظر موقع رانندگی با ماشین سنگین احساس بهتری داری.»
دمت گرم، خانمراننده
حتماً اولین بازخوردها برای خانم حمیدی جالب بوده؛ خودش میگوید: «برای اولین بار که پشت صندلی نشستم همه به من نگاه میکردند و تعجب میکردند شاید هم برایشان جالب بود یا وقتی رانندههای ماشینهای دیگر و سرنشینانشان من را میدیدند سرشان را از پنجره بیرون میآوردند و با تعجب نگاه میکردند. بعضیها هم برایم دست تکان میدادند و با این کار خداقوت به من میگفتند و خستگی از تنم درمیآمد. اوایل پذیرش راننده خانم برای اتوبوس سخت بود ولی کمکم استقبال میکردند، در پایان سفر وقتی از اتوبوس پیاده میشدند، میگفتند خانم دمتگرم خسته نباشی، خوب رانندگی کردی، راستش اول میترسیدیم سوار شویم و این خسته نباشید گفتنها و این اعتماد مسافران به من، روحیهام را بیشتر میکند و به من انرژی میدهد. وقتی خانمها را میبینم که با دیدن من ذوقزده میشوند و حتی از من فیلم و عکس میگیرند به من حس خیلی خوبی میدهد. یکبار خانمی که سنوسال بالایی داشت و خانم دکتر بود مسافر من بود. تعریف میکرد که من تک صندلی میخواستم و نتوانستم بگیرم و دوتا صندلی پشت راننده را به او داده بودند و هرچه از بقیه مسافران خواهش کرده بود که جایشان را با او عوض کنند کسی قبول نکرده بود که صندلی تک را به او بدهد. این خانم مجبور شد همان دو صندلی پشت راننده بنشیند. وقتی من به عنوان راننده روی صندلی نشستم اصلا باورش نمیشد و خیلی خوشحال شد و میگفت خدا را شکر که کسی قبول نکرد و هر بار که به من نگاه میکرد لبخند آرامشبخشی میزد که به من روحیه میداد و من احساس رضایت میکردم از این که خانم دکتر سرزمینم به من اعتماد دارد. خیلی از مسافران خانم هم کنارم مینشینند و میپرسند میخواهیم در این مسیر قدم بگذاریم و از من راهنمایی میخواهند و من با حوصله می گویم هر کمکی از دستم برآید حاضرم با جانودل انجام بدهم. یکبار هم خانمی کنارم نشست با هم گپ میزدیم که همسرش با او تماس گرفت و پرسید «جات راحته، مشکلی نداری؟» و خانم جواب داد: «بله خیلی راحتم با راننده و گپ میزنیم و چای میخوریم» که همسرش جا خورد و خیلی عصبانی شد و آن خانم توضیح داد که راننده خانم است، همسرش خیلی تعجب کرده بود و از این جور خاطرات در طول سفر زیاد دارم.»
خودت را باور کن
اما نگاه خانم حمیدی به برخی فعالیتهای خانمها که در مشاغلی که مردانه به نظر میرسند جالب است و میگوید: «امروز خیلی از دختران جوان ما دوست دارند دیده شوند، گاهی میخواهند جلب توجه کنند و خودشان را ثابت کنند و حتی کارهای مردانه انجام دهند و گاهی انتخابهای اشتباه میکنند و برای دیدهشدن پا به مسیر نادرستی میگذارند که ممکن است زندگی و آینده خود را تباه کنند. رانندگی در جاده و با ماشین سنگین هم کار مردانه است و تجربهای لذتبخش و شیرین، هم دنیایی سرشار از آرامش درسکوت شب در میان جادههای تاریک. یادم هست هنرجویی از من پرسید به نظرت من یاد میگیرم و فکر میکنی قبول میشوم؟ من قاطعانه یک جواب به او دادم و گفتم به نظر من نه تو یاد می گیری و نه قبول میشوی، خیلی بهش برخورد، گفتم وقتی تو خودت، خودت را قبول نداری انتظار داری من قبولت داشته باشم؟ انتظار داری همسرت قبولت داشته باشد؟ اول خودت را قبول داشته باش بعد من و دیگران قبولت داریم. همیشه در هر کاری اگر خودتان را باور داشته باشید، مطمئن باشید حتما به هدف تان خواهید رسید.»
نویسنده: شایان الهآبادی | روزنامهنگار
پربیننده ترین
-
عکس مسی درآمد؛ آخرین توپ طلا با آرایشگر ویژه!
-
10 جایزه 5 میلیون تومانی برای کاربران آخرین خبر (مهلت شرکت در مسابقه تا 9 آذر تمدید شد.)
-
10 جایزه 5 میلیون تومانی برای کاربران آخرین خبر (مهلت شرکت در مسابقه تا 9 آذر تمدید شد.)
-
آخرین وضعیت راهها در چهارمین روز از سال جدید؛ محور چالوس از شنبه دوباره بسته میشود
-
زنده؛ بیرانوند در یک قدمی استقلال
-
"دنا پلاس اتومات" بخریم یا "تارا اتومات؟"/ مقایسه اختصاصی "آخرینخودرو" از دو خودروی پرطرفدار
-
چالش/ بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (16)
-
5 نشانه ضعیف شدن ریه ها و بهترین روش تقویت آن چیست؟
-
لندکروزر یا ۲۰۶؟ / مقایسه جالب "آخرینخودرو" به بهانه سخنان جنجالی میرسلیم
-
سپ، برترین شرکت در خاورمیانه شد
-
چالش/ بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (28)
-
ویدیو تست و بررسی فیدلیتی پرایم جدید در آخرین خودرو
-
چالش/ بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (14)
-
لحظه به لحظه با جدال پرسپولیس مقابل النصر
-
چالش/ بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (22)
-
یحیی مچ ساپینتو را خواباند / برد ارزشمند پرسپولیس در صدمین شهرآورد
-
چالش/ بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (19)
-
چالش/بازیکن داخل تصویر رو حدس بزن (11)
آخرین اخبار
-
افزایش ساعت کار مراکز تعویض پلاک در روزهای پایانی سال
-
نروژ پشت اوکراین ایستاد
-
اسراییل باز هم آتشبس غزه را نقض کرد
-
داور سرشناس عمان، استقلال - النصر را سوت میزند
-
بازگشت ستاره گابنی به تمرین استقلال
-
اوضاع بحرانی شد؛ نشست پرز - آسنسیو
-
دیدار «جلال زاده» با وزیر امور خارجه ترکمنستان
-
باید داور به کنار مانیتور میآمد؛ توضیحات آموزشی علی میرزابیگی درباره دو صحنه مشکوک دربی
-
عملیات تروریستی در سراوان؛ ۲ بسیجی شهید شدند
-
مزایا و معایب مالیات بر عایدی سرمایه چیست؟
-
نخستوزیر پیشین انگلیس: توافق معدنی آمریکا و اوکراین باید هر چه سریعتر امضا شود
-
ثبت نخستین تخمگذاری لاکپشت دریایی زیتونی در سواحل ایران
-
عکس/ نشست مشترک سران قوا برگزار شد
-
آردا از رئال به بایرن، لیورپول یا آرسنال میرود
-
روبیک طلایی به عباسزاده اهدا شد
سایر اخبار مرتبط
نظرات
ثبت نظر
مهمترین اخبار

مزایا و معایب مالیات بر عایدی سرمایه چیست؟
شنبه 11 اسفند 1403 - 16:10:00

بررسی نحوه اجرای آزادسازی سهام عدالت در کمیسیون حقوقی مجلس
شنبه 11 اسفند 1403 - 15:45:00

۸۹ هزار واحد نهضت ملی مسکن فروش اقساطی شد
شنبه 11 اسفند 1403 - 15:37:16

طرح پیش فروش ۴ محصول سایپا اسفند ۱۴۰۳
شنبه 11 اسفند 1403 - 15:33:42

مردم میتوانند از ساعت 5 عصر اعتبار کالابرگ را دریافت کنند
شنبه 11 اسفند 1403 - 15:07:29