دوشنبه 20 اسفند 1403 - 01:31

کد خبر 835054

یک‌شنبه 19 اسفند 1403 - 18:43:00


آیا پزشکیان باید زیر میز وفاق بزند؟


جماران/متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه ظریف یک چهره مشروع ملی و بین‌المللی است، گفت: لازمه وفاق این است که دیگری هم از مواضع پیشین فاصله بگیرد و با شما سیاست واحد و عمل نزدیک به هم را در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی و رفع مشکلات و چالش‌ها پیشه کند. متأسفانه آنها راه خودشان را پیش برده‌اند و آقای پزشکیان فقط کوتاه آمده و اسمش را وفاق گذاشته؛ که به نظر من این وفاق نیست.

از نظر شما استعفای آقای ظریف چقدر می‌تواند در پایگاه اجتماعی آقای پزشکیان تأثیر داشته باشد؟

من سؤال شما را با چند نکته پاسخ می‌دهم. یکی اینکه دغدغه بخشی اصلی نظام اجتماعی و سیاسی ایران «جهانی بودن» و «زیست در جامعه جهانی» است؛ تا اینکه زیست در انزوا و حاشیه یا یک گذشته ناشناخته. به همین دلیل بخش عمده‌ای از نیروهای اجتماعی و سیاسی هم این نیاز را دارند نمایندگی می‌کنند. مثلا کسانی که اصرار دارند درون و بیرون جامعه ایرانی تنش‌زدایی شود و تنش وجود نداشته باشد، رابطه متقابل توأم با منافع با جهان داشته باشند و... که نتیجه آن هم بهره‌گیری از جهان و اثرگذاری از جهان بشود.

آقای دکتر پزشکیان از این فضا استفاده کرد و خودش را متفاوت از کاندیدای رقیب معرفی کرد. کاندیدای رقیب آقای جلیلی بود که می‌گفت ما کاملا با جهان متفاوت هستیم؛ یا جهان حرف ما را گوش می‌کند و یا ما از آنها جدا می‌افتیم. در جلساتی که برای مذاکره می‌رفت هم حرفش این بود که شما ما را نمی‌فهمید و ما هم شما را نمی‌فهمیم؛ یعنی در واقع ایجاد تنش و تنازع.

آقای پزشکیان گفت من این گفتمان را قبول ندارم؛ گفتمان من سازگاری، ارتباط و پیوند با جهان را صورت‌بندی می‌کند. بعد آراء گرفت و در واقع یک آدم متفاوتی شد و بخش اعظم طبقه متوسط، حوزه روشنفکری و اصلاح‌طلبان با او همراه شدند و پیروز انتخابات شد. کسانی در کنار آقای پزشکیان این را نمایندگی می‌کردند که بخشی از طبقه متوسط، روشنفکران و حتی آدم‌های منتقد به نگاه اصلاح از بیرون و ایرانیان خارج از کشور با این گفتمان همراه شدند و از زبان فردی مثل ظریف خودش را نشان داد. ظریف تنها نبود؛ بخش اعظم روشنفکران و دانشگاهیان در همین قصه قرار گرفته بودند.

اینها دنبال این بودند که جهان ایرانی از درون آرام شود و رابطه‌اش با جهان هم تنش‌زدایی شود و توأم با تنش نباشد و ارتباط بر اساس منافع ملی باشد.

آیا می‌توانیم آقای ظریف را سمبل تنش‌زدایی با دنیا بدانیم؟

کاملا؛ آقای ظریف در حوزه سیاسی روابط بین‌الملل چنین نمایندگی می‌کرد. ولی نیروهای دیگری هم بودند که روابط با جهان به لحاظ فرهنگی، هنری و تمدنی را نمایندگی می‌کردند. چون دولت قبلی توانسته بود این بازی را به خوبی انجام بدهد؛ و با برجام قصه صلح و سازگاری و وفاق را نمایندگی کند. من یادم هست آن موقع کمپینی هم شکل گرفت برای اینکه آقای ظریف را به عنوان کاندیدای نوبل صلح معرفی کنند و کمپین خیلی قدرتمندی هم در ایران شکل گرفت؛ چون واقعا در منطقه و ایران داشت صلح ایجاد می‌کرد. وقتی که این آدم مورد ستیز قرار می‌گیرد، به این دلیل نیست که فرزندش آمریکا هست یا نیست؛ به خاطر اینکه گروه اصولگرای رادیکال، جبهه پایداری و دولت سایه به این خط موافق نیست و می‌خواهد ایران را بیرون از جامعه جهانی و در تعارض با جامعه جهانی ببیند.

آقای ظریف به عنوان شخصی از این جریان که در حوزه سیاسی بوده می‌توانست این فضا را انجام بدهد و این خودش اثراتی دارد. یکی اینکه اصلا این جریان را به بن‌بست می‌رساند و مخوف می‌کند؛ هرکس به این عرصه بیاید حتما سرنوشت ظریف را پیدا می‌کند. چون ظریف یک چهره مشروع ملی و بین‌المللی است، وقتی او را می‌زنند، دیگر آدم‌های دیگر نمی‌توانند شکل بگیرند و جریان شکل بگیرد. در مقابلش جریان رادیکال و بنیادگرای ضد غرب هم قدرت پیدا کرده و به حاشیه راندن و در انزوا نگه داشتن جامعه را شروع می‌کنند.

پایگاه اجتماعی و مردمی آقای پزشکیان هم آسیب می‌بیند. گفتم بر اساس این نوع صدا بود که آقای پزشکیان توانست چندین میلیون رأی بیشتر را بگیرد. وقتی شما این را از دست می‌دهید، رأی ریزش پیدا می‌کند و حتی آن نیرو منتقد می‌شود. خود من در این چند روزه منتقد شده‌ام و گفته‌ام آقای پزشکیان یادتان رفته کجای قصه قرار داشتید؟ شما هم مثل اصولگرایان شده‌اید و دارید بازی اصولگرایی می‌کنید؟ آن وقت بدنه را از دست می‌دهید. وقتی بدنه را از دست داد، قطعا دولت دچار ضعف سرمایه اجتماعی می‌شود.

همزمانی استعفای آقای ظریف با استیضاح آقای همتی چقدر به شعار وفاق آسیب می‌زند؟

 ظریف قصه قبل از همتی بود، ولی این دو توأم شد. شاید اگر آقای ظریف زودتر پیش آقای اژه‌ای رفته بود، خروجش از کابینه زودتر از همتی اتفاق می‌افتاد. چون قبلا آقای ظریف خارج شده بود و فقط ظریف مقاومت می‌کرد و آقای پزشکیان هم مقاومت کرد؛ ولی مقاومت‌شان شکست، اصولگرایی او را بیرون انداخت و آقای همتی هم همین طور شد. هر دو اینها ضربه مهلکی به سرمایه آقای پزشکیان در ایجاد دولت بود.

برای وفاق چه اتفاقی می‌افتد؟ شکل ظاهری وفاق باقی مانده است. یعنی وفاق بین سران هست ولی در ساختار نظام اداری کشور وفاق نیست. من جای دیگری مفصل بحث کرده‌ام و گفته‌ام که آقای پزشکیان باید از وفاق سیاسی به وفاق مدیریتی و سیاستی می‌رسید؛ بعد از آن به وفاق اقتصادی و بعد هم وفاق فرهنگی. متأسفانه یا آقای پزشکیان توانایی‌اش را نداشت، یا نمی‌گذارند و یا نمی‌فهمد. یعنی ممکن است حتی خود آقای پزشکیان این درک را از وفاق نداشته باشد که وفاق سیاسی را باید به وفاق سیاستی تبدیل کنیم.

در یک زمان کوتاه دو نفر از اعضای هیأت دولت که نزدیک به جناح اصلاح‌طلب هستند به روش‌های مختلف حذف کرده‌اند. این یعنی در همین وفاق سیاسی هم آقای پزشکیان با مشکل مواجه شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟

می‌فهمم؛ من می‌گویم خود وفاق سیاسی را هم آقای پزشکیان نتوانست. آقای پزشکیان نقد نمی‌کند و چیزی نمی‌گوید؛ این که وفاق نمی‌شود، اسمش سکوت یا تن دادن به رقیب است. وفاق سیاسی این است که آنها هم اعلام کنند ما تا دیروز این کار را می‌کردیم و خطا می‌کردیم. به من بگویید آقای قالیباف به عنوان نماینده یک جریان یا آقای اژه‌ای کجا اعلام کرده‌اند کارهای قبلی ما خطا بوده یا اینکه می‌خواهیم با آقای پزشکیان به وفاق برسیم، پس یک مقدار از روش‌های قدیم فاصله می‌گیریم؟!

لازمه وفاق این است که دیگری هم از مواضع پیشین فاصله بگیرد و با شما سیاست واحد و عمل نزدیک به هم را در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی و رفع مشکلات و چالش‌ها پیشه کند. متأسفانه آنها راه خودشان را پیش برده‌اند و آقای پزشکیان فقط کوتاه آمده و اسمش را وفاق گذاشته؛ که به نظر من این وفاق نیست.

به نظر شما آقای پزشکیان بعد از این باید زیر میز وفاق بزند و راه خودش را برود؟

نه؛ آقای پزشکیان باید انتظاراتش از وفاق با دیگران را اعلام کند و بگوید من وفاق را این طوری می‌فهمم. مثلا الآن نمی‌توانند یک رئیس دانشگاه را انتخاب کنند. جامعه مدنی و استادان تعیین کرده‌اند ولی رئیس دانشگاه تهران همچنان سرپرست مانده و اجازه نمی‌دهند به طور جدی کارش را شروع کند. همه مشروط و معلق مانده‌اند؛ درخواست بدهید و این کار را تمام کنید. اولتیماتوم بدهد. یعنی به رقیب بگوید من اینقدر فاصله گرفته‌ام و تو هم از مواضعت فاصله بگیر. من که فاصله گرفته‌ام، نماینده یک جناح نشده‌ام و نماینده ملی هستم؛ شما هم نماینده ملی باشید.

حرف من این است و شما هم صراحتا می‌توانید اعلام کند، آقای پزشکیان نماینده ملی کشور است، ولی نیروهای دیگر نماینده ملی نیستند و نماینده جناح هستند. آقای پزشکیان در شاخص نماینده ملی کشور حاضر شده و آنها هم باید نماینده ملی شوند و مسائل را در سطح ملی حل کنند. باید ایشان انتظارش از وفاق را اعلام کند. مثلا من در حوزه اجرایی و مدیریتی گفتم، در حوزه اقتصادی هم بگوید. نمی‌توانید بخش اعظم اقتصاد دست دیگران باشد و یک کمی پول در اختیار شما است و همه نیازها را جواب بدهید.

نابغه دنیا را هم وزیر اقتصاد کنید، نمی‌تواند کاری انجام بدهد؛ چون همه منابع در اختیار شما نیست. پس آنها هم باید ملی شوند و نمی‌توانند بخشی باشند؛ پول را بگیرند و برای خودشان مؤسسه و نیرو درست کنند، نفت و گاز را ببرند ولی منافع ملی مطرح نباشد. به نظرم آنها خارج از منافع ملی و باید به ساحت منافع ملی برگردند.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط