چهارشنبه 22 اسفند 1403 - 11:53

کد خبر 838014

چهارشنبه 22 اسفند 1403 - 14:35:00


ترامپ حریف همسویی ایران و شیخ‌نشین‌ها می‌شود؟


دنیای اقتصاد/متن پیش رو در دنیای اقتصاد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

 روابط شورای همکاری خلیج فارس (GCC) و ایران طی چند سال گذشته روندی پایدار از کاهش تنش را دنبال کرده است. این روند عمدتا به دلایل اقتصادی، نیاز به ثبات منطقه‌ای برای پیگیری برنامه‌های اقتصادی و همچنین تردید کشور‌های عربی خلیج فارس نسبت به قابلیت اتکای ایالات متحده در تامین امنیت منطقه شکل گرفته است. با این حال، این عمل‌گرایی پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، به‌ویژه با رویارویی ایران و اسرائیل و با دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، مورد آزمون قرار گرفته است. در شرایط نزدیکی مجدد منطقه‌ای، کشور‌های عربی خلیج فارس ترجیح می‌دهند از سیاست «فشار حداکثری» ترامپ بر ایران فاصله بگیرند و به‌جای آن، به‌عنوان میانجی برای کاهش تنش‌های منطقه‌ای عمل کنند.
 
«کلمنس چای»، پژوهشگر موسسه خاورمیانه دانشگاه ملی سنگاپور، در پایگاه تحلیلی این موسسه می‌نویسد: اگر پیشگویی‌ها بر پایه واژه‌ها استوار بودند، آنگاه سخنان باراک اوباما، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، که گفته بود عربستان سعودی و ایران باید راهی برای «تقسیم همسایگی و ایجاد نوعی صلح سرد» پیدا کنند، اکنون به واقعیت پیوسته است. چند روز پس از آنکه ایران در اول اکتبر دومین حمله موشکی خود را علیه اسرائیل انجام داد، نیروی دریایی عربستان سعودی برای نخستین بار در کنار نیروی دریایی ایران و سایر نیرو‌های دریایی منطقه در یک رزمایش مشترک در خلیج عمان شرکت کرد. این رویداد نقطه عطفی در روابط میان این دو رقیب دیرینه ایدئولوژیک در بستر ژئوپلیتیک بود. دیپلماسی دفاعی بین دو کشور یک ماه بعد با سفر رئیس ستاد کل نیروهای مسلح عربستان سعودی به تهران ادامه یافت.

در رویدادی دیگر، در ۳ فوریه، چهار شناور نیروی دریایی ایران برای یک بازدید سه روزه وارد بندر خالد در شارجه شدند. این نخستین تبادل نیروی دریایی میان ایران و امارات متحده عربی بود و به‌عنوان بخشی از یک برنامه تبادل بازدید‌های دریایی برای تقویت امنیت دریایی و تضمین آزادی کشتیرانی در منطقه به تصویر کشیده شد.

همسویی دریایی در خلیج‌فارس
اینکه نزدیکی ایران و همسایگان عرب خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی و امارات، به نقطه‌ای رسیده است که آنها در حال حاضر حتی در تعاملات دفاعی هم مشارکت دارند، نشان‌دهنده همسویی دریایی نسبت به فضای منطقه در دوره اول دونالد ترامپ است. در آن زمان، ریاض، ابوظبی و منامه از کمپین «فشار حداکثری» ترامپ علیه تهران حمایت کرده بودند. علاوه بر این، عربستان سعودی و امارات پیش‌تر با برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که توسط دولت اوباما برای کنترل برنامه هسته‌ای ایران تنظیم شده بود، مخالفت کرده و تاکید داشتند که این توافق برای مقابله با تهدیدات ناشی از ایران و گروه‌های نیابتی‌اش کافی نیست.

تنش‌زدایی فزاینده بین ایران و اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس (GCC) در چند سال گذشته ناشی از انگیزه‌های مختلف در دو طرف است، اما اساسا مبتنی بر عمل‌گرایی است.

برای رهبران دولت‌های عرب خلیج فارس، نیروی محرکه این روند، اعتقاد آنها به ضرورت مسوولیت‌پذیری در قبال امنیت خودشان است، چراکه به‌طور فزاینده‌ای ایالات متحده را شریکی غیرقابل‌اعتماد در تامین امنیت منطقه‌ای می‌بینند. این نگرش احتمالا پس از رویداد‌های مربوط به موضوع به اسارت گرفته شدن چندین اسرائیلی توسط حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تقویت شده است.

به طور گسترده‌تر، برنامه‌های داخلی پایتخت‌های خلیج‌فارس، به‌ویژه ریاض، برای کنار گذاشتن نفت، ثبات منطقه‌ای را پیش‌نیاز بازسازی اقتصادی قرار می‌دهد. برای ایران که از طریق تضعیف متحدان خود، دست برتر را ندارد، دیپلماسی منطقه ای که در سال‌های اخیر برای خروج از فشارهای اقتصادی یک امر عمل‌گرایانه بود، اکنون برای جلوگیری از تضعیف موقعیت ژئوپلیتیکی خود یک ضرورت است.

آغاز ذوب یخ ها
تلاش ایران برای نزدیک شدن به همسایگان خلیج‌فارس را می‌توان به سیاست همسایگی این کشور در اواخر سال ۲۰۱۹ نسبت داد. مهم‌ترین پیشنهاد ایران در آن زمان در هفتاد و چهارمین مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد، زمانی که دولت روحانی ابتکار صلح هرمز (HOPE) را ارائه کرد. این طرح چشم‌انداز ایران برای ایجاد یک راه‌حل منطقه‌ای در زمینه «امنیت انرژی، آزادی ناوبری، تبادل اطلاعات، کنترل تسلیحات، پیشگیری از درگیری و عدم تجاوز» بود.

رویکرد مصالحه‌جویانه ایران نسبت به همسایگان عرب عمدتا ناشی از آسیب‌پذیری‌هایش و همچنین به رسمیت شناختن وزن فزاینده منطقه‌ای عربستان سعودی و امارات متحده عربی بود. ایرانِ تحت تحریم، کشور‌های عربی خلیج فارس، به‌ویژه امارات و عربستان را به‌عنوان یک شریان حیاتی اقتصادی مهم می‌دید.

در زمان اعلام ابتکار صلح هرمز توسط روحانی، بازیگران عرب در منطقه خلیج فارس امیدوار بودند که سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ علیه ایران نتیجه دهد. با این حال، تا سال ۲۰۲۲نشانه‌هایی از بازنگری در سیاست خارجی کشور‌های عربی خلیج فارس ظاهر شد.

در مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی و ایران با عادی‌سازی روابط خود پس از قطع آن در سال ۲۰۱۶، توجه جهانی را به خود جلب کردند و امید‌هایی برای ثبات منطقه‌ای ایجاد شد. در این میان، نقش چین به‌عنوان میانجی در مذاکرات میان دو کشور، به موضوع اصلی بحث تبدیل شد و نشان داد که کشور‌های عربی خلیج فارس دیگر تنها به ایالات متحده متکی نیستند. بااین‌حال، نکته مهم‌تر این است که این کشور‌ها اکنون اراده بیشتری برای مدیریت و کنترل سرنوشت منطقه خود نشان می‌دهند.

در همین حال، ایران و امارات متحده عربی که اختلافی دیرینه بر سر جزایر تنگه هرمز دارند، در سال ۲۰۲۲ روابط دیپلماتیک خود را به‌طور کامل احیا کردند. امارات، شش سال پیش از آن، در همبستگی با عربستان سعودی، سطح روابط دیپلماتیک خود با تهران را کاهش داده بود؛ اقدامی که پس از موضوع کنسولگری عربستان در مشهد صورت گرفت.

در ماه مه ۲۰۲۴، کمیسیون مشترک اقتصادی ایران و امارات پس از یک دهه بار دیگر تشکیل جلسه داد و نشانه‌ای از همکاری اقتصادی رسمی میان دو کشور را به نمایش گذاشت. این تغییر نشان‌دهنده گذار از تجارت غیررسمی قبلی بود که در آن شرکت‌های اماراتی کالا‌هایی را خریداری و سپس به ایران ارسال می‌کردند.

سپس، در اکتبر ۲۰۲۴، روسای جمهور ایران و امارات در حاشیه نشست سران بلوک بین‌دولتی بریکس (BRICS) با یکدیگر دیدار کردند. اهمیت این تحولات در آن است که امارات که پیش‌تر سیاست خارجی تهاجمی‌تری در پیش گرفته بود و این سیاست در سال ۲۰۲۰ با امضای توافق‌نامه ابراهیم برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل به اوج خود رسید، اکنون نشانه‌هایی از تعدیل رویکرد خود را نشان می‌دهد.

شاید مهم‌ترین بخش از روند نزدیکی منطقه‌ای، روابط میان ایران و بحرین باشد. بحرین، به دلیل جمعیت قابل‌توجه شیعه خود، همواره به‌عنوان کشوری آسیب‌پذیر در برابر نفوذ ایران تلقی شده است. بااین‌حال، روابط دیپلماتیک میان دو کشور اکنون در آستانه ازسرگیری قرار دارد.

پادشاه بحرین، حمد بن عیسی آل خلیفه، در ماه مه ۲۰۲۴ اعلام کرد که «هیچ دلیلی برای تاخیر در عادی‌سازی وجود ندارد.» با وجود برخی مسائل حل‌نشده، ازجمله شرط بحرین مبنی بر توقف حمایت ایران از مخالفان بحرینی، در طول سال ۲۰۲۴ سطح تعاملات دیپلماتیک میان دو کشور افزایش یافته است. در همین راستا، وزیران امور خارجه ایران و بحرین در سال ۲۰۲۴ چندین دیدار در سطح کاری برگزار کرددند، آن‌هم در شرایطی که فضای منطقه‌ای همچنان تنش‌آلود است.

عوامل موثر در گرم شدن اولیه روابط
افزایش نگرانی‌ها در مورد قابلیت اطمینان ایالات متحده به‌عنوان یک ضامن امنیتی یکی از عوامل کلیدی بود که عربستان و امارات را به دنبال عادی سازی روابط با ایران سوق داد. کمپین فشار حداکثری ترامپ علیه ایران در دوره نخست ریاست‌جمهوری‌اش نتیجه‌بخش نبود. درعوض، عربستان و امارات خود را در معرض حملات نیرو‌های نیابتی ایران یافتند و درگیر جنگ یمن شدند، جایی که نیروهایشان به‌طور مداوم هدف حملات حوثی‌ها قرار گرفتند.

علاوه بر این، واکنش آمریکا به حملات سال ۲۰۱۹ علیه تاسیسات نفتی عربستان و کشتی‌های سعودی و اماراتی، تردید‌های جدی درباره تعهدات امنیتی واشنگتن ایجاد کرد. دو روز پس از حمله حوثی‌ها به تاسیسات نفتی بقیق در شرق عربستان، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، گفت: «این حمله به عربستان سعودی بود، نه به ما.»

واکنش کند دولت بایدن به حمله پهپادی حوثی‌ها در ژانویه ۲۰۲۲ که منجر به کشته شدن سه نفر در ابوظبی شد، این بی‌اعتمادی را بیشتر کرد. ژنرال کنت مک‌کنزی، فرمانده وقت فرماندهی مرکزی ایالات متحده (CENTCOM)، ۲۲ روز پس از حمله به ابوظبی سفر کرد، اما رئیس امارات، شیخ محمد بن زاید، عمدا از دیدار با او خودداری کرد. این نارضایتی اعراب در تصمیم کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس برای امتناع از حمایت از رای‌گیری تحت رهبری آمریکا در آوریل ۲۰۲۲ برای تعلیق عضویت روسیه در شورای حقوق بشر سازمان ملل منعکس شد.

با حملات دریای سرخ در سال ۲۰۱۹، به نظر می‌رسد رهبران کشور‌های خلیج فارس تصمیم گرفته‌اند که مسوولیت امنیت منطقه بر دوش خودشان است و به‌طور فعال‌تری با جمهوری اسلامی ایران تعامل کنند. رویکرد عمل‌گرایانه دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس در فاصله گرفتن عمدی از حملات هوایی آمریکا و بریتانیا علیه اهداف حوثی‌ها در یمن از ژانویه ۲۰۲۴ قابل توجه است؛ این اقدام نشان‌دهنده تمایل آنها به پرهیز از ایجاد تنش‌های جدید با ایران یا نیرو‌های نیابتی آن است.

امروز، بازده سرمایه‌گذاری آنها در دیپلماسی با ایران روشن است: هرچند اختلالات در دریای سرخ به‌طور کامل متوقف نشده است، اما این دو کشور خلیج فارس عمدتا از بحران‌های پس از ۷ اکتبر مصون مانده‌اند. پشت جست‌وجوی کشور‌های عربی خلیج فارس برای ثبات منطقه‌ای، یک دلیل وسیع‌تر مبتنی بر صلح برای توسعه نهفته است. هر کشور خلیج فارس دیدگاه بلندمدتی برای کاهش وابستگی به نفت دارد، و داشتن یک حیاط خلوت پایدار و عاری از خطرات ژئوپلیتیکی به‌عنوان یک ضرورت برای بازسازی اقتصادی موفقیت‌آمیز تلقی می‌شود. ابتکار عمل برای برقراری ارتباط با ایران در واقع در چارچوب یک برنامه تنوع‌بخشی به مشارکت‌های بین‌المللی قرار دارد، به‌ویژه در مورد امارات متحده عربی و عربستان سعودی که روابط بین‌دولتی آنها شامل پذیرش عضویت در بریکس (BRICS) نیز می‌شود.

پنج سال پس از آغاز چشم‌انداز ۲۰۳۰ سعودی، ولیعهد محمد بن سلمان در آوریل ۲۰۲۱ در تلویزیون دولتی ظاهر شد و تاکید کرد که ثبات و عدم دخالت در امور داخلی اصول مهمی هستند و سپس افزود: «عربستان می‌خواهد ایران شکوفا و رشد کند.» این انگیزه چیست؟ ولیعهد توضیح داد: «برای پیشبرد رشد و شکوفایی منطقه و جهان.» ثبات به‌ویژه برای سعودی‌ها حیاتی است، زیرا پروژه‌های کلان چشم انداز ۲۰۳۰ وارد مراحل حساس اجرایی خود می‌شوند.

گفت‌و‌گو به‌رغم کشمکش میان همسایگان
وقایع پس از به اسارت گرفته شدن اسرائیلی‌ها توسط حماس در ۷ اکتبر تاثیری بر تعاملات بین کشور‌های عربی خلیج فارس و ایران نداشت. پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، در ۳۱ ژوئیه ۲۰۲۴ و ترور‌های سریالی و هدفمند اعضای گروه‌های حزب‌الله و حماس، تعدادی دیدار‌ دیپلماتیک میان کشور‌های عربی خلیج فارس و مقامات ایرانی انجام شد، به‌ویژه زمانی که به نظر می‌رسید تلاش‌های دولت بایدن برای محدود کردن اسرائیل به نتیجه نمی‌رسد.

آخرین تلاش دیپلماتیک ایران برای جلب حمایت کشور‌های عربی خلیج فارس زمانی مشخص شد که ایران خود را درگیر رویارویی مستقیم با اسرائیل دید. پس از حمله موشکی ایران به اسرائیل در اول اکتبر، وزیر امور خارجه ایران به چندین کشور عربی از جمله عربستان سعودی سفر کرد و خواهان حفظ بی‌طرفی اعراب در رویارویی ایران و اسرائیل شد.

هدف اصلی این بود که شرکای عرب خلیج فارس که حضور نظامی ایالات متحده در آنها برقرار است، ابتدا پیام را – به‌طور مستقیم یا از طریق ایالات متحده – منتقل کنند که اسرائیل باید از هدف قرار دادن سایت‌های هسته‌ای و میادین نفتی ایران خودداری کند و دوم، استفاده از حریم هوایی خلیج فارس برای حملات به ایران ممنوع شود. برخی از واسطه‌های مستقر در خلیج فارس گفته‌اند که پیام ایران، اگرچه به‌طور ظاهری در قالب درخواست مطرح شده بود، در حقیقت تهدیدی بود که حاکی از این بود که کشور‌های عربی ممکن است از حمله در امان نمانند.

تهدید پنهان ایران به نظر می‌رسد که به نتیجه رسیده است. رهبران کشور‌های عربی خلیج فارس حملات هوایی تلافی‌جویانه اسرائیل علیه ایران را به‌طور یک‌صدا محکوم کردند و نگرانی واقعی خود را از احتمال بروز یک درگیری وسیع‌تر در منطقه ابراز کردند. سپس، ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، در نشست ویژه‌ کشور‌های عربی و اسلامی در ریاض در نوامبر ۲۰۲۴ از جامعه بین‌المللی خواست تا اسرائیل را ملزم به «احترام به حاکمیت ایران و عدم نقض سرزمین‌های آن» کند. بیانیه او که پیش از آن یک تماس تلفنی با رئیس‌جمهور ایران، مسعود پزشکیان، انجام شده بود، همچنین اسرائیل را به «نسل‌کشی جمعی» متهم کرد.

این پیام‌ها نشان‌دهنده تغییر عمده‌ای در مواضع عربستان از محکومیت صرف اقدامات اسرائیل به سمت مواضع شدیدتر است. افزایش جدیت بیانیه‌های سعودی، همراه با تاکید دوباره بر ضرورت تشکیل دولت فلسطین به‌عنوان پیش‌شرطی برای صلح، به این معناست که سعودی‌ها انتظار دارند قدرت اسرائیل محدود شود. به‌طور مشابه، بیانیه‌های امارات نیز از ابراز نگرانی صرف نسبت به تشدید خشونت‌ها میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به محکومیت فزاینده اقدامات اسرائیل تغییر کرده است؛ همه اینها با وجود روابط رسمی با اسرائیل است.

کشور‌های عربی خلیج فارس با وجود اینکه از کاهش قدرت ایران خوشحالند - با وجود نزدیکی فزاینده‌شان به ایران، همچنان به این کشور اعتماد کاملی ندارند - همچنین خواستار کاهش تنش‌های منطقه‌ای هستند تا از هرگونه حرکت ناامیدکننده ایران به سمت دستیابی به توان هسته‌ای پیشگیری کنند. در عین حال، کشور‌های عربی خلیج فارس در مواجهه با یک دولت راست‌گرای اسرائیلی بی‌ثبات که برتری نظامی بی‌چون و چرا در منطقه دارد نیز محتاط خواهند بود.

در حقیقت، کشور‌های عربی خلیج فارس اکنون شاهد نمونه عملی از چگونگی سرعت اعزام نیرو‌های ایالات متحده به منطقه هستند – زمانی که این اقدام به نفع منافع آنها باشد. به‌دنبال آغاز حمله زمینی اسرائیل به غزه در اکتبر ۲۰۲۳، کاخ سفید دو ناو هواپیمابر آمریکایی را به‌منظور «بازداشتن [..] هرگونه تلاش برای گسترش این جنگ» به منطقه اعزام کرد. به‌تازگی، اعزام بمب‌افکن‌ها، جنگنده‌ها و ناو‌های جنگی ایالات متحده به خاورمیانه سریع و قاطع بوده است – اما تنها برای تاکید بر «تعهد آهنین» به اسرائیل. هرچند این اقدامات ممکن است به‌عنوان وسیله‌ای برای تضمین امنیت منطقه‌ای تلقی شوند، تجربه به کشور‌های عربی خلیج فارس آموخته است که سرعت اعزام نیرو‌های آمریکایی ممکن است همیشه شامل حال آنها نشود.

رویکرد کلی دولت‌های عربی همچنان بی‌برنامه و پراکنده است. به‌ویژه، در مورد اتخاذ اقدامات تنبیهی علیه اسرائیل، اجماع وجود ندارد، همان‌طور که در نشست مشترک اتحادیه عرب و سازمان همکاری اسلامی در نوامبر ۲۰۲۳ در ریاض و نشست اتحادیه عرب در بحرین در ماه مه گذشته مشاهده شد. این احتمالا به این دلیل است که منافع ملی برای کشور‌هایی مانند بحرین و امارات، امضا‌کنندگان توافقات ابراهیم، اولویت دارد و این کشور‌ها در صورت اتخاذ موضع قوی‌تر علیه اسرائیل ممکن است منافع مشترک اقتصادی خود با این رژیم را از دست بدهند. با این حال، هدف از رهایی منطقه از درگیری‌ها همچنان پابرجاست.

با در نظر گرفتن دولت ترامپ که به نظر می‌رسد اختیار بیشتری به نخست‌وزیر اسرائیل، نتانیاهو، بدهد، اختلافات میان رهبران خلیج فارس و رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده ممکن است بیشتر به چشم بیاید، به‌ویژه اگر ترامپ اجازه دهد اسرائیل اقدامات نظامی خود علیه ایران را تشدید کند. نکته دیگری که مورد اختلاف است، پیشنهاد عجیب ترامپ برای غزه است که اعتبار کشور‌های عربی خلیج فارس به‌عنوان حامیان تشکیل دولت فلسطین را به چالش می‌کشد و بار مسوولیت تامین مالی هر طرح بازسازی برای غزه را بر دوش آنها می‌گذارد.

عملگرایی یا ضرورت برای ایران؟
در حالی که ابتکار اولیه ایران برای برقراری ارتباط با همسایگان عرب خلیج فارس به‌دلیل تمایل به شکستن انزوای اقتصادی بود، تفاوت اکنون این است که اسرائیل به نیرو‌های نیابتی‌ ایران مانند حزب‌الله، حماس و اخیرا نیرو‌های بشار اسد در سوریه که استراتژی بازدارندگی را پیاده می‌کردند، آسیب زده است.

بدتر از آن، ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس، در زمان مراسم تحلیف مسعود پزشکیان در تهران، شک و تردید‌هایی درباره قابلیت‌های امنیتی ایران به‌وجود آورد. با تضعیف ابزار‌های بازدارنده ایران و بازگشت یک دولت تندرو تحت رهبری ترامپ، دیپلماسی تهران اکنون از موضع ضرورت دنبال می‌شود و تعامل با همسایگان عرب آن تبدیل به یک ضرورت برای ایران عمل‌گرا شده است تا از تشدید تنش‌ها جلوگیری کند.

در کنفرانس خبری حاشیه‌ای در نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر گذشته، پزشکیان اعلام کرد که ایران «آماده است تمامی سلاح‌های خود را کنار بگذارد به شرطی که اسرائیل هم همین کار را انجام دهد.» هرچند که واکنش رسانه‌های سخت‌گیر داخلی موجب شد وزیر خارجه ایران برای کنترل بحران بگوید که رئیس‌جمهور «هرگز چنین بیانیه‌ای نداده است»، ایران به‌وضوح می‌خواهد از تشدید تنش‌ها جلوگیری کند و روابط بهبود یافته با همسایگان عرب خود را تقویت کند. رئیس‌جمهور ایران همچنین از پذیرش مذاکره مجدد بر سر توافق هسته‌ای (برجام) در ازای کاهش تحریم‌ها امتناع نکرده است و معاون او، محمدجواد ظریف، دوباره بر تمایل به احیای این توافق با یک ترامپ «معقول» را تاکید کرده است.

ایران اکنون باید با رئیس‌جمهوری جدید در کاخ سفید رو‌به‌رو شود که قصد دارد آن را بیشتر منزوی و تضعیف کند. در این زمینه، ایران می‌تواند اندکی خوش‌بین باشد که دیپلماسی با کشور‌های عرب خلیج فارس، که پایگاه‌های نظامی ایالات متحده را در خود جای داده‌اند و از سوی واشنگتن به‌عنوان شریک یا متحد شناخته می‌شوند، می‌تواند به‌عنوان یک کانال ارتباطی جایگزین با دولت جدید ایالات متحده عمل کند.

مورد استثنا
رابطه قطر و ایران در میان فضای بهبود روابط تهران با دیگر کشور‌های خلیج فارس شایان توجه است. سیاست خارجی دوحه از دهه ۱۹۹۰ تاکنون شامل حداکثر کردن شرکا و حداقل کردن دشمنان خود بوده است. مهران کامروا، استاد علوم سیاسی در دانشگاه جورج‌تاون قطر، می‌نویسد که استراتژی این کشور کوچک مبتنی بر «پوشش ریسک» است؛ «یک شرط بزرگ به‌سمت یک طرف، مانند ائتلاف‌ها و شراکت‌های امنیتی، و تعدادی شرط کوچک‌تر در جهت مخالف، مانند حفظ روابط دیپلماتیک و ظاهرا دوستانه». دیپلمات‌های قطری گفته‌اند که دیالوگ و برندسازی ملی از اجزای مهم دیپلماسی این کشور و تلاش برای قدرت نرم هستند.

بر اساس این سیاست، قطر در برخورد با ایران که بزرگ‌ترین میدان گاز جهان، میدان پارس جنوبی/دوم شمالی را با آن به‌اشتراک می‌گذارد و اکنون در حال پیگیری پروژه‌ای مشترک برای ساخت طولانی‌ترین تونل زیرآبی جهان است، به‌طور مداوم تلاش کرده است از به‌وجود آوردن دشمنی با جمهوری اسلامی اجتناب کند.

از دیدگاه دوحه، ایران به‌عنوان یک تعادل‌دهنده مفید در مقابل عربستان سعودی و ایالات متحده عمل می‌کند، در حالی که شورای همکاری خلیج فارس به‌عنوان یک سازمان جمعی «حفاظت دیپلماتیک مورد نیاز قطر را فراهم می‌آورد تا سیاست‌هایی اتخاذ کند که مخالف منافع ایران باشد و تهران را ناراضی کند.»

اگرچه قطر در سال ۲۰۱۶ به‌منظور نشان دادن حمایت از سعودی‌ها که کنسولگری آنها در مشهد توسط معترضان ایرانی مورد حمله قرار گرفته بود، سفیر خود را از ایران فراخواند، سیاست پوشش ریسک دوحه نتیجه داد: حدود یک سال بعد، زمانی که چهارگانه سعودی، امارات، بحرین و مصر محاصره‌ای علیه قطر آغاز کردند، ایران پنج هواپیمای حامل مواد غذایی به دوحه فرستاد. دو کشور به‌زودی روابط دیپلماتیک کامل خود را از سر گرفتند.

اما آشتی منطقه‌ای جاری، که با درگیری‌ها و یک رئیس‌جمهور جدید در کاخ سفید همراه است، دستورکار سیاست خارجی قطر را پیچیده می‌کند. به‌طور خاص، میانجی‌گری – ابزاری در فهرست قدرت نرم قطر – اکنون به‌دلیل نقشی که در مذاکرات آتش‌بس بین حماس و اسرائیل ایفا می‌کند، به‌طور فزاینده‌ای دشوار شده است.

منتقدان دوحه از این موضوع برای متهم کردن آن به تامین مالی گروه‌های رادیکال استفاده کرده‌اند، که این امر مقامات قطری را مجبور به روشن‌کردن مکرر موقعیتشان کرده است. قطر اکنون باید در محاسبات خود برای سرمایه‌گذاری بلندمدت در حماس تجدیدنظر کند، با توجه به جهت‌گیری سیاست خارجی که توسط رئیس‌جمهور جدید ایالات متحده تعیین خواهد شد، کسی که احتمالا انتظارات متفاوتی از وضعیت قطر به‌عنوان یک متحد بزرگ غیرناتو از ژانویه ۲۰۲۲ خواهد داشت. دوحه به‌خوبی از حمایت‌های اولیه ترامپ از محاصره منطقه‌ای علیه قطر در سال ۲۰۱۷ قبل از تغییر موضع در اوایل ۲۰۱۸ آگاه است.

علاوه بر این، آخرین پیشرفت در مذاکرات آتش‌بس که پس از یک دوره بی‌تحرکی به دست آمد، تنها با مداخله واشنگتن به دست آمد که نشانه نگران‌کننده‌ای از بی‌اثری میانجی‌گری قطر است. حملات متقابل بین اسرائیل و ایران در طول سال ۲۰۲۴، با حضور اسرائیل در مذاکرات آتش‌بس و ایران که در مرکز محور مقاومت خود شامل حماس است، همچنین بر میانجی‌گری قطر تاثیر گذاشت.

علاوه بر این، فضای جاری در منطقه برای آشتی ممکن است نقش میانجی‌گری قطر در روابط آمریکا و ایران را زیر سوال ببرد. اگرچه دوحه به‌عنوان کمک‌کننده در تسهیل تلاش‌های واشنگتن در سال ۲۰۲۳ برای آزادی پنج زندانی آمریکایی در ایران شناخته شده است، اما ایالات متحده ممکن است در آینده بتواند از کانال‌های ارتباطی که کشور‌های همسایه خلیج فارس با تهران برقرار کرده‌اند، استفاده کند.

مالکیت منطقه‌ای در دنیای ترامپ
تاکنون هیچ نشانه‌ای از گسست در آرامش روابط خلیج فارس با تهران دیده نمی‌شود، هرچند که ماهیت و گستره دیپلماسی ممکن است در روابط دوجانبه خاص متفاوت باشد. کشور‌های عرب خلیج فارس هیچ تمایلی ندارند که در تیررس ایران (یا متحدان آن) قرار گیرند، اما به همان اندازه از قدرت نظامی اسرائیل که به طور فزاینده‌ای بی‌چک و چانه است، نگران هستند و نمی‌خواهند تل‌آویو اراده خود را بر منطقه تحمیل کند.

با توجه به جنگ در غزه و لبنان، احتمال موج آینده‌ای از افراط‌گرایی از سوی گروه‌های عربی ناامید که هنوز باقی مانده‌اند، می‌تواند مایه نگرانی باشد. در این زمینه، ادامه تعامل با ایران، مانند اشتراک‌گذاری اطلاعات و همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم، می‌تواند به عنوان یک نوع بیمه برای کشور‌های عرب خلیج فارس عمل کند.

با حضور ترامپ در کاخ سفید برای چهار سال آینده، هم کشور‌های عرب خلیج فارس و هم ایران باید موج‌های متلاطم غیرقابل پیش‌بینی را طی کنند. برای کشور‌های عربی، حفظ یک کانال ارتباطی با تهران با توجه به درخواست‌های ترامپ برای تقسیم بار، و همچنین به‌عنوان راهی برای نشان دادن مفید بودنشان، مناسب است.

ریاض هیچ زمانی را برای ارائه خود به‌عنوان هاب دیپلماسی ترامپ در خاورمیانه تلف نکرده است: نه تنها ولیعهد سعودی اولین رهبر خارجی بود که از سوی رئیس‌جمهور آمریکا با او تماس گرفته شد، بلکه این پادشاهی اکنون میزبان مذاکرات ایالات متحده و روسیه در مورد اوکراین است و پیشنهاد کرده است که میانجی‌گری بین واشنگتن و تهران در توافق هسته‌ای جدید را انجام دهد.

اما احتمال بروز اختلاف میان ایالات متحده و کشور‌های عرب خلیج فارس در صورت راه‌اندازی مجدد کمپین فشار حداکثری علیه ایران وجود دارد، به‌ویژه از آنجا که دولت‌های عربی خلیج فارس به طور قابل توجهی در دیپلماسی برای برقراری روابط باثبات با تهران سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

برای ایران، افزایش فشار از سوی ایالات متحده این کشور را مجبور خواهد کرد که گزینه سلاح هسته‌ای را حتی با ریسک بیگانگی با همسایگان خلیج فارس بازنگری کند. رهبران عرب خلیج فارس و ایران به نهاد‌های تجاری و به رویکرد شخصی ترامپ در سیاست توجه خواهند کرد. به هر حال، انتظارات از دولت ترامپ به‌طور قابل‌توجهی بالا خواهد بود.

آنچه کلیدی است، حفظ چتر امنیتی ایالات متحده در منطقه است که به‌رغم گزارش‌های قبلی مبنی بر کاهش یا تطبیق اندازه آن، آزمون زمان را پشت سر گذاشته است. همانطور که چاوِسکو کوک، ژنرال فعال در ستاد مشترک پنتاگون می‌نویسد، نقش آمریکا در خاورمیانه به رویکردی «قابل انعطاف و مقیاس‌پذیر» نیاز دارد که اگرچه ممکن است گیج‌کننده باشد، اما «ثبات استراتژیک» را در واکنش به «تهدیدات کوتاه‌مدت و هدف بلندمدت تنظیم موقعیت نظامی‌اش برای چالش‌های آینده» نشان می‌دهد. در سرتاسر خلیج فارس، کوچک‌ترین درک از عقب‌نشینی آمریکا، اضطراب در سطح منطقه‌ای را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، در یک محیط ژئوپلیتیکی نامشخص، حفظ مالکیت منطقه‌ای همچنان معتبرترین مسیر پیش‌ روست.

کامران کرمی


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط