دوشنبه 27 اسفند 1403 - 03:04

کد خبر 843564

یک‌شنبه 26 اسفند 1403 - 21:40:01


آیا اروپا بدون آمریکا می‌تواند روسیه را متوقف کند؟


باشگاه خبرنگاران/ حمله پوتین به اوکراین اروپا را به بازنگری در سیاست‌های امنیتی خود و پذیرش رهبری دفاعی برای مقابله با تهدیدات روسیه وادار کرده است.

زمانی که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، حمله تمام‌عیار خود به اوکراین را در فوریه ۲۰۲۲ آغاز کرد، می‌دانست که نظم امنیتی اروپا را به هم خواهد زد. اما این بیشتر یک حرکت تاکتیکی بود تا یک استراتژی محاسبه‌شده، و او نمی‌توانست پیش‌بینی کند که چه چیزی پس از آن اتفاق خواهد افتاد. با اینکه بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید اروپا را غافلگیر کرده است، اما هنوز می‌توان از پیروزی پوتین جلوگیری کرد.
در حال حاضر، به نظر می‌رسد که پوتین تمام ورق‌ها را در دست دارد. روابط فرا آتلانتیک در حال فروپاشی است، زیرا دولت انزواگرای ترامپ از هم‌پیمانان اروپایی‌اش انتقاد می‌کند و به تعهدش نسبت به ناتو تردید دارد. بدتر اینکه، ترامپ به نظر می‌رسد ایالات متحده را در جنگ اوکراین با روسیه هم‌راستا کرده است. در حالی که او تهدید کرده که تحریم‌ها و تعرفه‌های جدیدی علیه روسیه وضع خواهد کرد تا زمانی که آتش‌بس و توافق صلح به دست آید، او رئیس‌جمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی را مقصر جنگ دانسته و کمک‌های نظامی و اطلاعاتی به اوکراین را معلق کرده است (که حالا ظاهراً قرار است از سر گرفته شود).
اما اروپا هنوز فرصتی برای بازگشت دارد. به گفته تحلیل‌گران، آن‌ها در حال رها کردن ذهنیت "پایان تاریخ" پس از جنگ سرد هستند که بر اساس آن قوانین بین‌المللی برتر بود، نیروهای نظامی اروپایی برای حفظ صلح و نه جنگیدن در جنگ‌ها به کار گرفته می‌شدند، و ایالات متحده می‌توانست امنیت اروپا را تأمین کند.
فنلاند و سوئد شاید اولین کشورهایی بودند که متوجه شدند تاریخ بازگشته است و پیوستن آن‌ها به ناتو در سال‌های ۲۰۲۳ و ۲۰۲۴ به تقویت جناح شمالی این اتحاد کمک کرد. حالا اتحادیه اروپا نیز به نظر می‌رسد که با وضعیت امنیتی جدید خود کنار آمده و یک طرح بازسازی به ارزش ۸۴۰ میلیارد دلار را اعلام کرده است. حتی آلمان، که بازگشت تاریخ برای آن به‌ویژه دردناک است، آماده است که دوباره تسلیح شود: صدراعظم آینده، فریدریش مرز و شرکای احتمالی ائتلاف او توافق کرده‌اند که یک صندوق زیربنایی ۵۰۰ میلیارد یورویی ایجاد کنند و قوانین مالیاتی را برای اجازه دادن به سرمایه‌گذاری بیشتر در دفاع، تسهیل کنند.
اهمیت این اقدام نباید دست‌کم گرفته شود. از پایان جنگ جهانی دوم، آلمان از قدرت سخت به نفع نوع نرم آن استفاده کرده و به عنوان موتور یکپارچگی اروپایی و دژ نظم جهانی مبتنی بر قوانین عمل کرده است. از دهه ۱۹۶۰، این شامل پیگیری تعامل سازنده با اتحاد جماهیر شوروی و سپس روسیه بوده است. این توضیح می‌دهد که چرا آنگلا مرکل، صدراعظم پیشین، از تأمین انرژی روسیه حمایت می‌کرد، علیرغم مخالفت دیگر اعضای اتحادیه اروپا و ایالات متحده.
حمله تمام‌عیار پوتین به اوکراین، ضربه‌ای به قلب سیاست "استاندارد شرق" وارد کرد. ظرف چند روز، جانشین مرکل، اولاف شولتز، "تغییر دوران" (Zeitenwende) در سیاست دفاعی و خارجی آلمان اعلام کرد. اما این مرز است که قرار است نظارت بر قطع رابطه واقعی آلمان با گذشته پس از جنگ را بر عهده بگیرد—تغییری که آلمان را مجبور می‌کند با سخت‌ترین و ویرانگرترین ارواح تاریخ خود روبرو شود.
برای شروع، انقلاب مالی وجود دارد.

صرفه‌جویی آلمان منبع تنش‌های زیادی در اتحادیه اروپا بوده است، به‌ویژه در بحران بدهی منطقه یورو در اوایل دهه ۲۰۱۰. اما آلمانی‌ها—نه کمترین مرکل—به یاد دارند که چگونه هایپراینفلاسیون راه را برای ظهور آدولف هیتلر هموار کرده بود و در سال ۲۰۰۹، نخستین دولت مرکل محدودیتی قانونی برای کسری بودجه ساختاری ۰.۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی سالانه معرفی کرد که به آن "ترمز بدهی" می‌گویند. در این زمینه، اصلاحات برنامه‌ریزی‌شده مرز در قوانین وام‌گیری—از جمله تغییر و احتمال حذف ترمز بدهی—نمایانگر یک تغییر رادیکال در اولویت‌های آلمان است.
به طور کلی، مرز به نظر می‌رسد که آماده است رهبری اروپایی را بپذیرد. با اینکه آلمان بزرگ‌ترین اقتصاد اتحادیه اروپا است، این کشور در طولانی مدت تمایلی به پذیرش نقش رهبری واقعی در اروپا نداشت، به‌ویژه در حوزه امنیت. اما ترکیب revanchism روسی و انزواگرایی ایالات متحده باعث شده که این موضع غیرقابل‌پذیرش باشد. به عنوان بزرگ‌ترین کشور اروپایی از نظر جمعیتی و واقع در "مرکز جغرافیایی استراتژیک" قاره، مرز می‌گوید، آلمان باید "مسئولیت بیشتری در رهبری" در دفاع بپذیرد.
هر تلاشی برای حفظ امنیت اروپا با اوکراین آغاز می‌شود. در حال حاضر، ترامپ می‌خواهد هم از کیک خود بخورد و هم آن را بخورد: «مذاکره» بر سر توافق صلح—که احتمالاً شامل تسلیم به روسیه و یک فشار اقتصادی بر اوکراین خواهد بود—سپس کنار کشیده و اجازه دهد اروپا آن را اجرایی کند. اما چه فایده‌ای دارد از یک واسطه صلح که هیچ تضمینی ارائه نمی‌دهد؟
برای جلوگیری از تکرار توافق‌نامه مونیخ ۱۹۳۸—زمانی که فرانسه و بریتانیا مجبور کردند چکسلواکی به هیتلر سرزمین بدهد و زمینه جنگ جهانی دوم را فراهم کردند—اروپا باید سریعاً دست به کار شود تا موقعیت اوکراین را در میدان جنگ بهبود بخشد و بنابراین در میز مذاکره. خوشبختانه، جایگزینی کمک‌های مالی از دست رفته ایالات متحده آن‌قدرها که ترامپ می‌خواهد ما باور کنیم، دشوار نخواهد بود: تا کنون، اروپا در مجموع کمک‌های بسیار بیشتری به تلاش جنگی اوکراین در مقایسه با ایالات متحده ارائه داده است.

اما پر کردن شکاف تسلیحاتی، به ویژه در کوتاه‌مدت، احتمالاً چالش‌برانگیز و ممکن است غیرممکن باشد.
زمانی که توافق صلح حاصل شد، اروپا باید به عنوان تضمین‌کننده آن عمل کند—و این به معنای ارائه بازدارندگی مؤثر در برابر تهاجم روسیه است. یک چتر هسته‌ای معتبر ضروری است. به همین دلیل است که مرز پیشنهاد کرده است که سرجنگی‌های هسته‌ای ایالات متحده در اروپا با مدل‌های فرانسوی و بریتانیایی جایگزین شوند. حتی صحبت‌هایی از تبدیل آلمان به یک قدرت هسته‌ای وجود دارد.
زمانی که ناتو در جنگ کوزوو در سال ۱۹۹۹ مداخله کرد، صدراعظم وقت آلمان، گرهارد شرودر، اعلام کرد که فرستادن نیروهای زمینی برای جنگیدن در کشوری که روزگاری توسط ورماخت هیتلر اشغال شده بود، "غیرقابل تصور" است. امروز، همانطور که مرز به نظر می‌رسد متوجه شده است، آنچه غیرقابل تصور بود، اکنون ضروری است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط