چهارشنبه 01 خرداد 1404 - 22:22

کد خبر 885585

دوشنبه 09 اردیبهشت 1404 - 20:28:07


داستانک/ قرض و خدا


آخرین خبر/شخصی را قرض بسیار آمده بود. 

تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند.




آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.




تو را که این همه گفت وگو ست بر دَرمی،

چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟




تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟




شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. 

تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. 




آن شخص تعجب کرد و گفت:

آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ 




تاجر  گفت:

آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...!

در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط