چهارشنبه 27 شهریور 1404 - 18:15

کد خبر 91200

چهارشنبه 24 خرداد 1402 - 09:44:20


سرمقاله فرهیختگان/ ایده «اردوی ایران»


فرهیختگان/ « ایده «اردوی ایران» » عنوان یادداشت روزنامه فرهیختگان به قلم رضا کردلو است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
 
در خبرها دیدم که تنی چند از مسئولان تفاهمنامه‌ای امضا کرده‌اند با عنوان «غنی‌سازی اوقات فراغت دانش‌آموزان». بیشتر که مطالعه کردم متوجه شدم هدف این تفاهمنامه تاکید بر حوزه مهارت و اشتغال است که در جای خود اتفاق خوبی است. آنچه اما در عنوان، قابل‌تامل است، وجوه دیگری از فراغت دانش‌آموزان است که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد و بهانه نگارش این یادداشت است. شاید از ابتدای ماجرای پاییز گذشته به‌واسطه ارتباط با فضای نوجوانان و اندکی تجربه تدریس متوجه آن شده بودم و در هر جلسه‌ای مورد تاکید قرار می‌دادم، نسبت نوجوان و دانش‌آموز امروز با «ایران» بود؛ اینکه یک «اختلال فرهنگی» موجب شده در بخشی از نسل جدید- که بخش قابل‌توجهی است- تعصب به میهن، وطن، ملیت و زبان به وضعیت اسفناکی برسد. امروز نه‌تنها با یک افکار‌سنجی ساده، بلکه با احساس و مشاهده می‌توان متوجه این ماجرا شد که شناخت نوجوان و جوان امروز نسبت به داشته‌ها، ظرفیت‌ها و فرصت‌های فرهنگی ایران، تاریخ و هویت ملی بسیار ناچیز است. مواردی که در تاکید اخیر رهبری در دیدار با فرهنگیان وجود داشت، اما حتی در رسانه توجه ویژه‌ای نسبت به آن ندیدم. رهبری در دیدار با فرهنگیان در 12 اردیبهشت امسال، مواردی را به‌عنوان انتظار خود از معلمان طرح کردند که زنده کردن احساس هویت و شخصیت ملی در کودکان از آن جمله بود: «مساله‌ زبان مهم است، مساله‌ ملیت مهم است، مساله‌ پرچم مهم است؛ دلبسته باید باشد؛ اینها چیزهای لازمی است، اینها اساسی است. بایستی این شناخت را، این هویت‌شناسی ملی و شخصی را در دانش‌آموز زنده کنید؛ [دانش‌آموز] باید به ایرانی بودن خودش افتخار کند. البته افتخار هم دارد.»
حوادث پاییز گذشته، باید نقطه قابل‌تاملی برای طرح این مساله باشد که نظام آموزشی چگونه می‌تواند هویت ملی و میهنی را تقویت کند. ماجرای تلخ مواجهه بخشی از مردم با تیم ملی فوتبال ایران، در جام‌جهانی فوتبال، هرچند کم و معدود، عبرت‌آموز است که بی‌تردید نسبت مستقیمی با تعصب ملی و میهنی دارد. شناخت از تاریخ و هویت در بزنگاه‌هایی اینچنین به کار می‌آید. شناخت صرفا معرفت به یک پدیده نیست. شناخت می‌تواند مقوم بسیاری از ارزش‌های انسانی در نسبت با یک پدیده باشد و شناخت نسبت به میهن، در نتیجه کم‌کاری‌های این سالیان با اختلال مواجه شده است و متاسفانه چشم‌انداز مناسبی هم برای ترمیم این فضا در ایده‌ها، سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ها دیده نمی‌شود. 
ایده‌ای که از مدتی قبل با بخشی از مسئولان فرهنگی در میان گذاشته و می‌گذارم و اینجا به‌شکل عمومی‌تری طرح می‌کنم، «اردوی ایران» است. جامعه‌شناسی سفر، در کشور ما بایسته‌ها و بسترهای نظری خاصی را طی نکرده و پژوهش قابل‌تامل و کارکردی در این حوزه نداریم. با این همه اما آمارهای سفر موجود است و از جهاتی قابل‌تحلیل. در کنار سفرهای زیارتی که جمعیت قابل‌توجهی از مردم مخاطب آن هستند، برای بخشی از جامعه پایتخت‌نشین- و حتی جمعیت شهرهای دیگر که الگوی سفر خود را مرکزگرایانه انتخاب می‌کنند- شمال و سواحل دریای خزر از انتخاب‌های اصلی است. آدم‌های زیادی از قشر مرفه را دیده‌ام که علی‌رغم تمکن مالی جز شمال، کیش و قشم، آنچنان در ایران سفر نکرده‌اند. چند سال پیش در متنی کوتاه نوشتم: «تلقی برخی از کسانی که به غرب و شرق و جنوب ایران سفر نکرده‌اند، از هرجایی به غیر از شمال، بیابان و برهوت است.» این واقعیت غیرقابل‌کتمانی است که «ایرانی‌ها ایران را نمی‌شناسند.» فارغ از مساله الگوی سفر، برای جمعیت قابل‌توجهی هم امکان سفر، سخت و ناممکن است. در خانواده‌هایی با مشخصات بالا، نوجوانان و جوانان چگونه نسبت به نمادها و پدیده‌های هویت‌زایی که در جای‌جای این کشور وجود دارد، شناخت پیدا خواهند کرد؟ تماشای چندباره تخت‌جمشید در مستندها و عکس‌های تبلیغاتی کجا و احساس هویت تاریخی در بطن تخت‌جمشید با قرار گرفتن در آن کجا؟ نوجوانی که بداند تاریخی هزاران‌ساله دارد، به جهت درونی در خود این عزت را خواهد یافت که در مقابل کشورهای چندصدساله و چندده‌ساله سر خم نکند. کجا مانند سازه‌های آبی و چندهزارساله شوشتر، نوجوان و دانش‌آموز را متوجه این گزاره می‌کند که دانش در ایران بزرگ، بسیار پیش‌تر از نقاط دیگر دنیا، به فناوری رسیده است؟ درباره تعصب به زبان و فرهنگ نیز همین‌طور. مقبره بوعلی‌سینا در همدان، مقبره خیام و عطار در نیشابور، مقبره فردوسی در مشهد و حافظ و سعدی در شیراز و... فقط بنایی سنگی و گلی نیستند. حس و درک هرکدام از اینها ایجاد تعلق می‌کند. خلیج‌فارس به‌خودی‌خود عظمت است. حال آنکه این روزها اخبار نوادر نیروی دریایی هم در حکمرانی دریا می‌تواند هویت‌ساز باشد و همه اینها یعنی ‌ای کاش تفاهمنامه‌ای امضا شود که «اردوی ایران» را برای دانش‌آموزان تسهیل کند. 
آنها که مسئولیت‌های فرهنگی داشته‌اند تایید خواهند کرد که تجربه «اردو» برای آموزش، تجربه بی‌نظیری است که برکات بی‌شمار دارد؛ اگر بشود. 



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط