جمعه 06 مهر 1403 - 20:51

کد خبر 99164

سه‌شنبه 30 خرداد 1402 - 19:15:00


داستانک/ "چرا یول براینر مریض شد؟" نوشته سروش صحت_ قسمت آخر


آخرین خبر/ ‌مادرم در عمرش یک نخ هم سیگار نکشید و با سرطان ریه مرد. سرطان به همه بدنش زده بود ولی به ریه که رسید دیگر کار را تمام کرد، توی بیمارستان گفت "من هیچوقت سیگار هم نکشیده بودم" پرسیدم "دلتون می خواست کشیده بودین؟"‌
 مادرم گفت "نه".‌
دلم نمی خواست بیمار شوم و دکتر بگوید "دیگر نباید سیگار بکشید" و بخاطر حرف دکتر سیگار نکشم، دلم نمی خواست با آدامس یا چوب سیگار یا چسب سیگار نکشم، دلم نمی خواست به خاطر قسم خوردن سیگار نکشم، دلم نمی خواست از ترس این که مثل یول براینر شوم سیگار نکشم، دلم نمی خواست بخاطر مادرم سیگار نکشم، دلم نمی خواست زخم روی دستم یادم بیاورد که نباید سیگار بکشم، دل می خواست خودم صحیح و سالم بی اینکه قسم بخورم یا قول بدهم یا دکتر بگوید یا مادرم خواهش کند سیگار را کنار بگذارم. دلم می خواست یک بار یک کار سخت را خوم برای خودم انجام بدهم. به خودم گفتم "این بار برای خودت... اگر یک نفر در دنیا بوده که توانسته پس تو هم می توانی"‌
تا یک هفته داشتم می مردم، وقتی باران می آمد سیگار می خواستم، وقتی باران نمی آمد سیگار می خواستم، وقتی دور و برم را نگاه می کردم سیگار می خواستم و وقتی چشم هایم را می بستم سیگار می خواستم، وقتی می خوابیدم سیگار می خواستم و وقتی بیدار می شدم سیگار می خواستم، سیگار می خواستم، می خواستم، می خواستم، می خواستم. می خواستم و نمی کشیدم و فقط خدا می داند که چه لذتی داشت این نکشیدن. ‌

اگر آنقدر دلم نمی خواست این کیف و لذت را نداشت، همه کیفش این بود که می خواستم و نمی کشیدم...و دیگر نکشیدم.

چندروز پیش دست پسرم سیگار دیدم.‌
 پرسیدم" چندوقته سیگار می کشی؟" گفت "خیلی وقت نیست" گفتم "می شه بخاطر من سیگار نکشی؟" پسرم گفت "باشه... بهت قول می دم" و با هم دست دادیم...‌

‌‌قسمت قبل:

1402/03/28 - 19:15


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط