جمعه 30 شهریور 1403 - 06:06

کد خبر 13216

سه‌شنبه 15 فروردین 1402 - 21:12:00


آقای رضایی؛ دعا گر چاره ساز است چرا دولت عوض شد؟


آفتاب یزد/متن پیش رو در آفتاب یزد منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

حاج محسن! خسته نشدید، کی می‌خواهید آرام و قرار بگیرید؟ اصلاً همه‌ی این‌ها به کنار، نگران فردا و فرداهای خود، نگران قضاوت تاریخ، نگران نام و نشانی که از شما در این برهه بر جای می‌ماند نیستید؟
یا هستید اما دل‌تان می‌خواهد تا آخرین نفس در همین مسیر گام بردارید...؟!


رضا بردستانی| کاربری (مجتبی لطفی) با عنوان: «طلبه، نویسنده و جانباز جنگ» در توئیتر می‌نویسد: «دوست جانبازم و برادر دو شهید؛ محسن رضایی را در حرم حضرت معصومه(ع) دیده و به وی می‌گوید: چه شد قول و قرارها؟ این چه وضع اقتصادی است؟ او گفت: دعا بفرمایید. گفتم: دعا! وعده‌های شما چه شد این بود اداره کشور؟ سردار گفت: دعا بفرمایید... و سردار تسبیح بزرگی در دست داشت.»
محسن رضایی میرقائد با نام واقعیِ «سبزوار رضایی» که در افواه به «حاج محسن» مشهور است اگرچه سبقه و صبغه‌ی نظامی داشته اما، چند صباحی است که ردای رزم از تن بیرون آورده و همه جا خود را اقتصاددانی می‌داند که دارای مدرک دکترای اقتصاد (کدام گرایش؟ بی‌خبریم) و چنین جا انداخته که برای برون رفت از مشکلات اقتصادی، راهکارهایی دارد که به اصطلاح، «مو لای درز آن نمی‌رود».


رضایی اگرچه با همین ادعاها، چندین بار برای نشستن بر کرسی ریاست جمهوری‌خیز برداشته اما همیشه و همچنان یکی از ناکامانی است که هرگز به آن چه در ذهن دارد نخواهد رسید به دو علت:
- نخست این که، این چهره‌ی سیاسی - نظامی فاقد پایگاه اجتماعی برای این سمت حتی در بین عامه است.

- دو دیگر این که، هنوز در جایی قرار نگرفته که ادعاها و عملکرد وی به معنای واقعی کلمه سنجیده شود و از همین رو در بین رجال سیاسی، به مثابه‌ی قوطی دربسته‌ای است که نه خود توانسته «ببوید» نه عطاری پیدا شده که در وصف گل و ریحان اندیشه‌های «حاج محسن» شهادت دهد.
علی ایحال، با این توئیت و ادعایی که مطرح شده، قصد داریم چند نکته به محسن رضایی میرقائد با نام واقعیِ «سبزوار رضایی» که در افواه به «حاج محسن» مشهور است،


یادآور شویم:
> نکته‌ی نخست: نصیحت گوش کن جانا!
محسن رفیقدوست که هم نام و هم رزم محسن رضایی است در خاطرات خود با عنوان: «برای تاریخ می‌نویسم» یادآور می‌شود: «سالی که محسن رضایی برای نمایندگی مجلس از تهران کاندیدا شد به ایشان گفتم: شما ویژگی فرماندهی و ریاست را داری اما از جایی مثل مسجد سلیمان یا بهبهان کاندیدا شو که قطعاً می‌دانی انتخاب می‌شوی، اما ایشان حرف من را گوش نکرد.» محسن رضایی به نصیحت هوشمندانه‌ی رفیقدوست توجهی نشان نداد و از تهران کاندیدا شد و در لیست «ائتلاف خط امام و رهبری» و جامعه روحانیت مبارز قرار گرفت؛ اقدامی که نتیجه‌ای جز شکست برای او نداشت.
حسین شریعتمداری (که بعید نیست از یاد برده باشد) سیزدهم شهریور ۱۴۰۰، ده توصیه‌ی مهم به دولت کرده است، توصیه‌هایی که اگر حاج محسن، یک بار از روی آن خوانده بود، یا بیشتر مراقب اظهار نظراتش بود یا اساساً دولت را از وجود خود به آسانی محروم می‌کرد تا کمتر زیر ضرب منتقدین قرار گیرد. از بین ده توصیه‌ی شریعتمداری و کیهان، به نظر می‌رسد چندین توصیه اساساً خطاب به آقای رضایی نوشته شده است از جمله:
توصیه اول: برای امید داشتن به کسی یا چیزی، پیش از هر چیز شما باید به آن اعتماد داشته باشید. تا اعتمادی در کار نباشد، امیدی هم نیست. برای جلب اعتماد، باید شنونده خوبی بود. رفتن میان مردم و دیدن و شنیدن بی‌واسطه مشکلات آن‌ها، راهکاری مهم و اساسی در جلب اعتماد آن‌ها است.
توصیه دوم: همانقدر که داشتن امید واقعی برای جامعه ضرورت دارد و حیاتی است، امید واهی و خیالی نیز مخرب است. نمی‌توان هم به واقعیت امیدوار بود و هم به وهم و رویا.
توصیه سوم: به دولتی می‌توان اعتماد کرد که مقتدر باشد. دولت و دولتمردان ضعیف حتی نزد دوستان و همفکران نیز قابل اعتماد نیستند. احیای اقتدار دولت، موضوعی مهم و دارای فوریت است. این اقتدار در همه زمینه‌ها باید دیده شود.
توصیه چهارم: نکته مهم دیگری که رهبر انقلاب نیز در دیدار مذکور به آن‌اشاره کردند، موضوع عمل به وعده‌ها است. هیچ چیز مثل عمل به وعده‌ها نمی‌تواند اعتماد و امید مردم را افزایش دهد. تعیین روزشمار برای تحقق وعده‌ها، راهکاری ملموس و جدی در این مسیر است.
توصیه پنجم: یک راهکار به ظاهر ساده اما در واقع دشوار برای ترمیم اعتماد و امید جامعه، کمتر سخن گفتن مسئولان است.
توصیه هفتم: هرقدر انتصاب مدیران بر اساس شایستگی‌ها و توان آن‌ها در حوزه ماموریتی باشد، برای جامعه امیدآفرین خواهد بود و برعکس هرقدر اعطای پست‌ها براساس روابط جناحی و شخصی و دور از شاخص توانمندی باشد، به امید مردم نسبت به دولت ضربه وارد می‌کند.
توصیه نُهم: گاهی یک جمله کوتاه و نسنجیده در یک موقعیت خاص و بسیار محدود، اثراتی بزرگ و پردامنه برجای می‌گذارند و حتی ماندگار می‌شوند. «خودت بمال» و «همینی که هست» از جمله این مواردند.
از بین این توصیه‌ها اما؛ توصیه‌ی نُهم از همه بیشتر به کار «حاج محسن» می‌آید، دوست عزیز، اقتصاددان چیره دست اما فاقد کارنامه، چرا وقتی از اقتصاد و فجایع آن سخن می‌گویند و از شما طلب پاسخگویی دارند، سکوت نمی‌کنید؟ حالا از اهالی سکوت نبوده، عنان از کف داده، می‌خواهید «چیزکی» گفته باشد (!)، «دعا بفرمایید» هم شد جواب؟!
سرجمع آن چه در نکته‌ی اول خواهان یادآوری به «سبزوار رضایی میرقائد» هستیم همین نکته است که؛ دریافته‌ایم اگرچه چندان اهل گوش سپردن به توصیه برخی عقلا نیستید اما باز هم توصیه می‌کنیم: «توصیه گوش کن جانا!»


 نکته دوم: آقای رضایی؛ دعا گر چاره ساز است چرا دولت عوض شد؟!
این که مردم را توصیه کرده‌اید به «دعاکردن»، اساساً نه بد است نه بدعت در عالم سیاست(!)، پیش از شما نیز کم نبوده‌اند کارگزارانی که چون با سؤال اهل حساب و منطق مواجه شده، پاسخی نداشته اند، جوینده‌ی جواب را توصیه کرده‌اند به «دعاکردن» اما وضعیت «حاج محسن» از زمین تا آسمان توفیر دارد با باقیِ ارباب قدرت چرا؟ می‌گوییم:
- نخست این که؛ حضرتعالی رکورددار حضور در انتخابات ریاست جمهوری هستید، هربار ناکام‌تر از قبل (!) لابد وقتی یک نفر این همه اصرار بر رئیس جمهور شدن دارد در خود رگه‌هایی از توانایی برای حل مشکلات و معضلات دیده است خاصه «حاج محسن» که در مقام ادعا، بی‌نظیر است.
- دو دیگر این که، چطور خیال کردید حافظه‌ی تاریخی مردم در مواجهه با این گفت‌وشنود راهی مناظره‌ها و توئیت‌ها و سخنرانی‌ها نمی‌شود؟ مگر ممکن است شخصی از یاد ببرد سر دست کردن «هزار تومانی» و وعده دادن برای تبدیل «ریال ایران» به قوی‌ترین پول منطقه؟! یعنی مخاطب حق دارد با خودش خلوت کند و بگوید: «نکند رئیس جمهور شده بود هم می‌خواست با دعا ریال را به پول اول منطقه تبدیل کند؟! سوم آن که، حاج محسن عزیز؛ دعاگر چاره ساز است چرا دولت عوض شد؟! اصلاً وقتی اقتصاد که پیچیده‌ترین بحث حکمرانی است با دعا قابل حل است لابد بقیه‌ی امور با چهارتا «امن یجیب» درز گرفته می‌شود (!) یک لحظه فکر نکردید این همه داستان برای رئیس جمهور شدن با این همه دستگاه مجری و مرتبط چرا باید هر چهار سال یک‌بار انتخابات برگزار کنند آن هم وقتی مشکلات پیچیده اقتصادی با دعا حل می‌شود؟!

 نکته سوم: اگر به کارگشایی دعا اعتقاد دارید چرا اقتصاددان شدید؟!
حاج محسن به مخاطب خود گفته: دعا بفرمایید (!) خیلی هم عالی، اما به این پرسش جواب بدهد که اگر به کارگشایی دعا در مباحث اقتصادی اعتقاد دارد چرا در بین این همه رشته‌ی دانشگاهی و حوزوی، یک راست راهی رشته‌ی اقتصاد شده است؟

 نکته چهارم: محسن رضایی جز حاشیه هیچ منفعتی برای دولت سیزدهم نداشته است!
نویسنده نه از دولت سیزدهم وکالت دارد نه قصد دفاع از خوب و بدِ دولت سیزدهم دارد اما اگر تا حالا در بیرون و اندرون دولت سیزدهم این نکته به آقای رضایی یادآوری نشده، صریح و پوست کنده خدمت آقای رضایی عارضیم که: حاج محسن عزیز؛ حضور حضرتعالی در بدنه‌ی دولت آن هم در بخش اقتصادی، هیچ منفعتی جز حاشیه‌سازی و افزون کردن فشارها بر دولت نداشته است حال اگر نگفته‌اند دو دلیل دارد:
- دلیل نخست این که، حرمت نگاه داشته‌اند
- دلیل دوم هم این که، حضور یک چهره‌ی پرادعای کارنابلد در حوزه‌ی اقتصادی برای کسانی که در حوزه‌های اقتصادی در دولت سیزدهم پست و جایگاه گرفته اند، وجود محسن رضایی یک غنیمت ارزشمند است چون دیوار لرزان و ترک خورده و کوتاه «حاج محسن» آفریده شده برای ارجاع منتقدان به اقتصاددانی که بیشتر از خیلی‌ها در کابینه شناخته شده است.

 نکته پنجم: در سال مهار تورم و رشد تولید، این چه جوابی بود؟!
به عنوان پنجمین نکته خدمت «حاج محسن» عارضیم: نصیحت‌پذیر نیستید، نکته‌سنج چطور؟! در سالی که مسما به «مهار تورم و رشد تولید» است آن هم وقتی از در و دیوار «انتقاد» بر سر دولت سیزدهم می‌بارد، این چه جوابی است؟ مگر نه این که: «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد؟» چرا اوضاع و احوال زمانه را نسنجیده، لب به پاسخگویی گشودید؟ حالا یکی هم پیدا شود و بگوید: لابد «حاج محسن» شوخی کرده، یا چیزکی گفته و رد شده؛ باید در پاسخ بگوییم: اولاً به فرم صورت حاج محسن شوخ بودن نمی‌آید، ثانیاً با منتقدی از جنس کف جامعه در موضوع اوضاع بد اقتصادی و گرانی و تورم هم مگر می‌شود شوخی کرد!؟

 نکته‌ی پایانی: حاج محسن؛ نگران قضاوت تاریخ نیستید؟!
آخرین نکته‌ای که می‌خواهیم به «حاج محسن» یادآور شویم این که؛ بار بار (افغانستانی‌ها به جای بارها می‌گویند: باربار) مردم خیلی رک و پوست کنده با آراء خود به شما گفتند: اعتماد به وعده و قول‌هایی که می‌دهی نداریم (!) با چه استدلالی خودتان را به دولت سیزدهم تحمیل کردید؟! می‌گویید تحمیلی نبوده‌اید و از شما دعوت به عمل آمده؟ کجای ماجراهای اقتصادی دولت سیزدهم هستید؟ شنیده‌هایی که منِ خبرنگار شنیده‌ام اما به دلیل حرمت شکنانه بودن بازگو نمی‌کنم گواهی می‌دهد همین امروز از بدنه‌ی دولت سیزدهم جدا شوید دولت خوشحال‌تر است تا فردا.
نکته‌ی مهم‌تر این که؛ خسته نشدید از این همه حاشیه سازی؟ کی می‌خواهید آرام و قرار بگیرید؟ اصلاً همه‌ی این‌ها به کنار، نگران فردا و فرداهای خود، نگران قضاوت تاریخ، نگران نام و نشانی که از شما در این برهه بر جای می‌ماند نیستید؟ یا هستید اما دل‌تان می‌خواهد تا آخرین نفس در همین مسیر گام بردارید...؟!
 


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط