شنبه 31 شهریور 1403 - 13:18

کد خبر 191425

چهارشنبه 15 شهریور 1402 - 19:00:00


ضرب المثل آش نخورده و دهن سوخته


آخرین خبر/  در روزگارهای قدیم مرد پارچه فروشی بود که در شهر مغازه ی داشت. این مرد پارچه فروش یک شاگرد داشت که البته شاگردش بسیار مودب و خوب بود اما خجالتی بود.
همسر مرد پارچه فروش، کدبانو بود و دستپخت بسیار خوبی داشت و هر کسی دوست داشت از اش های خوشمزه این کدبانو بخورد. اما روزی مرد مریض شد و نمیتوانست به حجره اش برود. شاگرد او در حجره را باز کرده و جلوی در را با اب تمیز کرد و آن را جارو نمود اما هر چقدر منتظر ماند خبری از تاجر نشد و او نیامد.
قبل از ظهر بود که خبر رسید تاجر مریض شده است و او باید به سراغ دکتر برود. شاگرد سریع در حجره را بست و برای تهیه دارو رفت و دارو خرید و زمانی که به خانه برگشت دیگر طرفای ظهر بود. شاگر که قصد داشت دارو را تحویل بدهد و برگردد اما همسر تاجر به او خیلی اصرار کرد که برای ناهار بماند و همراه شان غذا بخورد.
غذای که همسر تاجر برای ناهار درست کرده بود، آش بود. همسر تاجر سفره را پهن کرد و بر روی سفره، کاسه های آش را گذاشت. تاجر هم برای شستن دست هایش به حیاط رود و همسر تاجر نیز به آشپزخانه رفت تا قاشق ها را برای خوردن آش بیاورد.
شاگرد که خجالتی بود و با خودش فکر کرد که تا بهانه ی بیاورد و برای صرف ناهار نزد تاجر و همسرش نباشد و بگوید که که دندانش درد می کند و دستش را بر روی دهانش قرار داد
زمانی که تاجر به اتاق برگشت و شاگردش را دید که دستش را بر روی دهانش گذاشته است به او گفت که دهانت را سوزاندی؟ چرا در خوردن اینقد عجله کرده اید، باید صبر می کردی تا آش سرد شود و سپس آن را می خوردی. در آن موقع همسر تاجر نیز وارد اتاق شد و قاشق ها را آورده بود به تاجر گفت که چرا اینگونه حرف میزنی؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من تازه قاشق ها را اورده ام. در همان لحظه تاجر متوجه اشتباهش شد و فهمید که چه اشتباهی کرده است.

این ضرب المثل را در زمان های استفاده می کنند که شخصی کار را انجام نداده ولی دیگران به آن تهمت می زنند. مثلا پسرک شاگرد اصلا آش نخورده بود ولی تاجر اینگونه پیش از اینکه چیزی بداند قضاوت کرد که تو اجازه ندادی آش سرد شود و سریع آن را خوردی و دهنت را سوزانده ای



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط