شنبه 08 دی 1403 - 20:15

کد خبر 20008

سه‌شنبه 22 فروردین 1402 - 11:50:00


روایت تحلیلگر «گاردین» از علل افول غرب


فرارو/متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

مشکل در مورد انحطاط غرب زوال اخلاقی نیست بلکه مسئله کاهش استاندارد‌های زندگی، امنیت و رفاه ماست.
 

 اوون جونز- ستون‌نویس روزنامه گاردین، مفسر سیاسی و روزنامه‌نگار است| اگر چیزی به نام حرکت رو به جلوی پیشرفت بشر وجود داشته باشد نه تنها متوقف شده بلکه به سمت معکوس سوق پیدا کرده است. در پاییز گذشته گزارشی مورد بحث از سوی سازمان ملل متحد متتشر شد که در آن اشاره شده بود توسعه انسانی در ۹۰ درصد کشور‌ها برای دو سال متوالی کاهش یافته است سقوطی که برای بیش از سه دهه بی‌سابقه محسوب می‌شود. پاندمی کووید و تهاجم روسیه علیه اوکراین در این میان نقش داشته‌اند.

با این وجود "تغییرات اجتماعی و اقتصادی گسترده، تغییرات خطرناک سیاره‌ای و افزایش گسترده در قطب‌بندی سیاسی و اجتماعی" نیز در این مورد تاثیرگذار بوده‌اند.

ممکن است به خوبی با نجوا‌های مطرح شده درباره "زوال غرب" آشنا باشید. اکثر این نجوا‌ها متمایل به راست ارتجاعی هستند که به گونه‌های مختلف تحلیلگران آن جناح زوال اخلاقی، چند فرهنگ گرایی و ارزیابی مجدد تاریخ اروپا را عامل سقوط ما می‌دانند و در این میان اشاره‌ای به حقوق اقلیت‌ها و یا اعترافی به جنایات غرب نمی‌کنند. چرخش در ثروت جمعی ما چشمگیر بوده است. با این وجود، این روند توسط یک سیستم اقتصادی هدایت می‌شود که وعده آزادی شخصی را می‌داد، اما در عوض ناامنی را در مقیاس توده‌ای به ارمغان آورده و به هر طریق قابل تصوری از رفاه عاطفی و فیزیکی گرفته تا شرایط مادی به ما آسیب رسانده است.


یک معیار اساسی را در نظر بگیرید: زندگی و مرگ. دولت بریتانیا پس از کاهش امید به زندگی بدون سابقه از زمان جنگ به این سو مجبور شد افزایش سن بازنشستگی دولتی را به تعویق بیندازد. اگرچه مطمئنا این وضعیت با پاندمی کووید بدتر شده، اما امید به زندگی در بسیاری از جوامع انگلیسی سال‌ها پیش از پاندمی کووید نیز در حال کاهش بود.

در ایالات متحده امید به زندگی از نزدیک به ۷۹ سال در سال ۲۰۱۹ میلادی به ۷۶ سال، تنها دو سال بعد کاهش یافت که بزرگترین کاهش در یک قرن اخیر محسوب می‌شود.

علائم بیمارگونه بحران در رفاه همه جا وجود دارند. در سراسر اقیانوس اطلس میزان خودکشی در ۲۰ سال نخست قرن بیست و یکم با افزایشی ۳۰ درصدی همراه بود. همان طور که "جنگ علیه مواد مخدر" تشدید شده مرگ و میر ناشی از سوء مصرف مواد نیز افزایش یافته است: در ایالات متحده این میزان از دهه ۱۹۷۰ میلادی به این سو رشدی تصاعدی داشته و به کاهش امید به زندگی دامن زده در حالی که در بریتانیا به بالاترین سطح خود رسیده است.

کارل مارکس زمانی مذهب را به عنوان "آه مخلوق مظلوم" توصیف کرد: امروزه این بیش‌تر توصیف مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدر به نظر می‌رسد که به عنوان نوعی خود درمانی توسط افرادی که از تروما و بدبختی رنج می‌برند مورد استفاده قرار می‌گیرد. در واقع، جدا شدن از یک جهش جهانی در افسردگی که در فاصله سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۵ میلادی تقریبا یک پنجم افزایش یافته و در میان نوجوانان آمریکایی نیز روندی صعودی داشته دشوار به نظر می‌رسد.

یک شهروند اروپای غربی در سال ۱۹۴۵ میلادی در حالی که به آوار‌های به جا مانده از خونین‌ترین جنگ بشریت در بهترین بخش یک قرن گذشته نگاه می‌کرد از کشف این که موفق‌ترین سال‌های تاریخ در انتظار اوست شگفت زده می‌شد. افزایش بی سابقه استاندارد‌های زندگی در غرب در سه دهه پس از جنگ جهانی دوم به قدری چشمگیر بود که از آن تحت عنوان "عصر طلایی" یاد شد. برای فرانسوی‌ها این دوره "۳۰ سال باشکوه" قلمداد می‌شد. با این وجود، در حالی که بریتانیا در دهه ۲۰۱۰ میلادی دچار کاهش شدید دستمزد‌ها شد در سراسر جهان غرب نیز کشور‌ها در رکود اقتصادی باقی ماندند. پیش از پاندمی کووید قدرت خرید کارگران ایالات متحده به سختی به مدت چهار دهه تغییر کرده بود.

به راحتی می‌توان در این توهم غرق شد که پیشرفت چشمگیری هنوز در حال وقوع است. تراشه‌ها هر روز کوچک‌تر می‌شوند. پردازنده‌های کامپیوتری گوشی‌های تلفن‌های همراه با سرعت بیش‌تری پویاتر می‌شوند. با این وجود، پیشرفت فناوری به طور خودکار به بهبود شرایط انسانی تبدیل نشد.

در بسیاری از مناطق غرب رکود و زوال به ویژگی‌های تعیین کننده عصر ما تبدیل شده‌اند. اگر می‌خواهید بفهمید که چرا عرصه سیاسی همراه با عصبانیت بیش‌تر و قطبی‌تر شد به دنبال توضیحات ساده‌ای مانند رفتار استدلالی که توسط رسانه‌های اجتماعی تقویت می‌شود نباشید. یک آزمایش بزرگ برای بیش از یک نسل در جریان بوده است: اگر خوش‌بینی را از جوامع ثروتمندی که پیش‌تر استاندارد‌های زندگی در حال رشد را امری بدیهی می‌دانستند جدا کنید چه خواهد شد؟

به ما وعده داده شده بود که ظهور "بازار آزاد" رونق بی‌پایانی را به همراه خواهد داشت. با این وجود، در حالی که دوران اتحادیه‌های کارگری قوی، ملی سازی اقتصادی و دولت‌های رفاهی گسترده بیش‌ترین پیشرفت را در استاندارد‌های زندگی در طول تاریخ به ارمغان آورد مدل اقتصادی کنونی ما در اطراف‌مان در حال تجزیه است: نادیده گرفتن بوی تعفن ناشی از آن تجزیه هر روز دشوارتر می‌شود. در هر دو سوی اقیانوس اطلس رشد اقتصادی کاهش یافته و این رشد محدودتر به احتمال زیاد به حساب‌های بانکی ثروتمندان طلایی کشیده می‌شود.

برای مثال، کاهش امید به زندگی ناشی از افزایش مصرف مواد مخدر در ایالات متحده چه چیزی را به ما نشان می‌دهد؟ ما می‌دانیم که ناپدید شدن مشاغل امن و با درآمد خوب شرایط فلاکت باری را ایجاد کرده که در آن بستر اعتیاد رشد می‌کند. افزایش نابرابری به بدتر شدن سلامت روان دامن زده است. برای مثال، میزان افسردگی با درآمد پایین مرتبط است. از فروپاشی نسلی در خانه سازی عمومی تا تخریب مراقبت‌های اجتماعی امنیت زیربنای وجود راحت انسان از بین رفته است.

با این وجود، در شرایطی که تمدن ما با چالش‌های وجودی فزاینده‌ای مواجه است رکود و زوال تا چه اندازه سریع می‌تواند به یک سقوط آزاد تبدیل شود. برای اندیشیدن در مورد پیامد‌های وحشیانه احتمالی نیازی به تخیل بیش از حد فعال ندارید به خصوص اگر سیاستمداران مترقی نتوانند پاسخ‌های قانع کننده‌ای ارائه دهند. زندگی ما در حال کوتاه شدن است رفاه ما در حال سقوط می‌باشد و امنیت ما از بین می‌رود. این‌ها شرایط ناامید کننده و تلخی هستند.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط