چهارشنبه 04 مهر 1403 - 23:55

کد خبر 261161

جمعه 12 آبان 1402 - 11:00:00


داستانک/ "بیست سالگی" نوشته سروش صحت


آخرین خبر/ عقب تاکسی نشسته بودم که خانمی هم سن و سال خودم سوار شد و کنارم نشست. راننده تاکسی، جوان لاغری بود که ترانه ای را که رادیو پخش می کرد زیر لب زمزمه می کرد. جلوی تاکسی خانم میان سالی نشسته بود که داشت فاکتور خریدهایش را بررسی می کرد، عقب تاکسی غیر از من و خانم هم سنم مرد مسنی هم نشسته بود که آرام با موبایل حرف می زد. من و خانمی که سوار تاکسی شد یک لحظه به هم نگاه کردیم و بعد به روبرو خیره شدیم. خانمی که کنارم نشسته بود اولین عشق زندگی ام بود، از بیست و یک سالگی تا بیست و نه سالگی...‌‌

‌ هشت سال...‌‌
‌چه هشت سالی...‌‌ هردو دیوانه وار همدیگر را دوست داشتیم... تمام بیست سالگی مان... حالا کنار هم توی تاکسی نشسته بودیم و به روبرو نگاه می کردیم...‌
‌نه راننده، نه زنی که جلوی تاکسی بود، نه مردی که طرف چپ من نشسته بود نه عابرینی که می گذشتند و نه آدم های ماشین هایی که از کنارمان می گذشتند هیچ کدام نمی دانستند که من و خانمی که کنارم نشسته بود سالها عاشق هم بوده ایم...‌

‌برگرفته از sehat_story


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط