یک‌شنبه 14 بهمن 1403 - 19:31

کد خبر 271511

دوشنبه 27 شهریور 1402 - 14:00:00


اختلال میسوفونیا؛ پشت پرده صداهایی که واقعا شما را "دیوانه" می‌کند چیست؟


آخرین خبر/ اختلال میسوفونیا به استرس و اضطراب ناشی از صداهای ساعت گرفته تا کبوتر و ذرت بو داده را شامل می شود، این اختلال از هر پنج نفر در بریتانیا یک نفر را تحت تاثیر قرار می دهد. کتاب جدیدی از دکتر جین گرگوری، که دچار میسوفونیا شده است، دلیل آن را توضیح می دهد.

به نقل از ، برای بعضی ها این صدای یک بسکتبال جهنده است. برای دیگران صاف کردن گلو است. برای دکتر جین گرگوری، لیست شامل کبوتر، تیک تاک ساعت و صدای پاپ کورن در حال خوردن است.
او می‌گوید: «روز پیش در هواپیما گریه کردم چون نمی‌توانستم صدای هدفون جدیدم را بفهمم در حالی که صدای نفس کشیدن فرد کنار دستم اذیتم می کرد.
گرگوری از جمله کسانی است که میسوفونیا را تجربه می کنند، پدیده ای که در آن صداهای خاص می توانند غیرقابل تحمل باشند و احساساتی را از اضطراب و وحشت گرفته تا شرم و خشم برانگیزند.
او اکنون در کتابش، به نظر می‌رسد که به صورت یک فرد آکادمیک خوش‌بین از استرالیا مأموریت دارد تا آنچه را که در پس این پدیده نهفته است کشف کند و به افراد آسیب‌دیده کمک کند تا با آن مقابله کنند.
گریگوری، یک روانشناس بالینی در دانشگاه آکسفورد، معتقد است که میسوفونیا یک حساسیت ساده به صدا نیست. این می تواند توسط یک فعل و انفعال پیچیده از عوامل، از جمله توانایی کمتر در فیلتر کردن صداهای خاص، ارتباط معانی منفی با صداهای خاص، و بار احساسات مرتبط با واکنش عاطفی به آنها تغذیه شود.
اما این کتاب همچنین تمرین‌هایی مبتنی بر رفتار درمانی شناختی ارائه می‌کند تا به خوانندگان کمک کند تا ریشه‌های میسوفونی خود را درک کنند، معانی را که به صداها می‌دهند و راهبردهای مقابله‌ای جدید توسعه دهند.

گرگوری می‌گوید: «هدف من این است که مردم با خواندن کتاب تغییراتی بکنند.
تصور می‌شود که میسوفونیا از هر پنج نفر در بریتانیا یک نفر را مبتلا می‌کند. اما این بحث وجود دارد که آیا موارد شدید باید به عنوان یک اختلال بالینی در نظر گرفته شوند و اگر چنین است، آیا باید تحت نام دیگری طبقه بندی شوند یا خیر.
گرگوری می‌گوید که میسوفونیا او قابل کنترل است، اما برای برخی می‌تواند مشکلات مهمی ایجاد کند.
او می‌گوید: «بعضی از افراد هستند که آن را تا حدی تجربه می‌کنند که هر روز بر آنها تأثیر می‌گذارد. «آنها شغل خود را رها می کنند، در روابط با مشکل مواجه می شوند. یا از آن رنج می برند و بنابراین اغلب اوقات مضطرب هستند یا واقعاً نگران صداها هستند.»
با این حال، همانطور که گریگوری اشاره می کند، این پدیده تا سال 2010 تا حد زیادی ناشناخته بود

او می‌نویسد: «بیشتر بزرگسالان مبتلا به میسوفونیا بدون اینکه بدانند چرا به صداها واکنش نشان می‌دهند، بزرگ شدند،» و افزود: «بسیاری از ما به این نتیجه رسیدیم که دیوانه‌ای هستیم.»
اما تحقیقات جدید در حال تغییر چشم انداز است.
در یک مطالعه، محققان از افرادی که دارای ویژگی‌های بالا و پایین میسوفونیا بودند، خواستند که در حضور یک صدای پوشاننده، به صدای "محرک" گوش دهند. نتایج نشان داد که هر دو گروه به همین راحتی محرک را تشخیص دادند. گریگوری می‌افزاید: «فرد میسوفونیا واکنش شدیدتری داشت، اما تنها پس از اینکه تشخیص داد که چه صدایی دارد.
او می‌گوید این نتایج نشان می‌دهد که افراد مبتلا به میسوفونیا ذاتاً در تشخیص صداهای خاص، مانند تنفس کردن یا خش‌خش، بهتر نیستند - بلکه ممکن است در زندگی روزمره بیشتر به آن‌ها گوش کنند، یا به سادگی در تنظیم آن‌ها به خوبی دیگران نباشند. گرگوری حدس می‌زند که ویژگی‌ای است که ممکن است به اجداد ما یک مزیت تکاملی داده باشد، مانند کمک به آنها در شناسایی شکارچیان رادار.
گرگوری می‌گوید یکی دیگر از پیامدهای این تحقیق این است که فقط ویژگی‌های شنیداری صداها نیست که باعث واکنش‌های شدید و منفی می‌شود، بلکه معنایی است که به آنها متصل شده است.
یک مثال واضح می تواند واکنش شدید به صدای جرنگ قلاده سگ پس از ترسیدن توسط یک سگ تهاجمی باشد.
اما همه صداهای ماشه منشأ ساده ای ندارند: همانطور که گریگوری اشاره می کند، او بدون هیچ دلیل قابل تشخیصی تحت تأثیر صدای کبوتر قرار می گیرد. او اضافه می کند که در برخی موارد، پاسخ قوی به صدا می تواند خاطرات سخت را منعکس کند.
او می‌گوید: «مطمئناً تلاش برای سرزنش والدین نیست، اما ما می‌دانیم که روشی که دیگران پاسخ می‌دهند، و شیوه‌ای که ما یک رویداد را در دوران کودکی تفسیر می‌کنیم، می‌تواند نحوه واکنش ما را در آینده شکل دهد.» به عنوان مثال، اگر فردی در کودکی به دلیل شکایت از صدایی مورد تمسخر یا تنبیه قرار گیرد، احساسات ناشی از او ممکن است به واکنش‌های شدید در بزرگسالی کمک کند.
برای برخی، یک صدا تنها زمانی واکنش احساسی را ایجاد می کند که از منبع یا شخص خاصی می آید. گرگوری می نویسد که این می تواند مربوط به تحقیقاتی باشد که نشان می دهد واکنش های احساسی شدید به طور کلی اغلب با شکستن قوانین تبادل اجتماعی مرتبط است. اگر کسی که از نزدیک با ما در ارتباط است در حال جویدن ماکارونی با دهان باز باشد، این تخلف، به گفته او، ممکن است مضرتر از زمانی باشد که یک غریبه در حال ترکیدن باشد.

گرگوری حتی پیشنهاد می کند شاید میسوفونیا مسری باشد و نشان می دهد که با هوشیاری نسبت به صداهایی که ممکن است گریگوری را تحریک کند، شوهرش اکنون با شنیدن آنها عصبانی می شود.


زنی که با انگشتان گوش ها را مسدود می کند
در واقع، صداهایی مانند میسوفونیا اغلب عمیقاً شخصی است: در یک نقطه شیرجه گریگوری به محرک‌های خودش منجر به گفتگوی تأثیرگذار با فرزندش می‌شود که در آن مفروضات او در مورد اعمال آنها و پاسخ او به آنها به هم می‌خورد.
گرگوری امیدوار است که کتابش حمایت مورد نیاز را برای کسانی ارائه دهد که اغلب به آنها گفته می شود صداها را نادیده بگیرند، یا از دیگران بخواهند آنها را تولید نکنند - نگرشی که او کوتاه می کند."واکنش احساسی بسیار پیچیده تر از آزار دادن است. برخی از افراد به معنای واقعی کلمه احساس می کنند بدنشان در خطر است یا مورد تعرض قرار می گیرند. وقتی با این صداها روبرو می شوند، احساس می کنند در دام افتاده و درمانده می شوند.
"اگر فکر می کنید چیزی نیست، پس آن چیزی را که این شخص تجربه می کند، تجربه نمی کنید."

مترجم خبرنگار: مهتاب اشرف


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط