سه‌شنبه 11 اردیبهشت 1403 - 09:49

کد خبر 446926

چهارشنبه 29 فروردین 1403 - 12:05:00


استراتژیست آمریکایی مطرح کرد: پاسخ نظامی ایران به اسرائیل و استراتژی واشنگتن

جماران/متن پیش رو در جماران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

استراتژی واشنگتن در درگیری در خاورمیانه شبیه به راهبردی است که در اوکراین دنبال کرده است؛ تقویت متحدانش با سلاح های قدرتمند و در عین حال اجتناب از تلفات خود. ما اکنون شاهد ظهور چیزی مشابه در خاورمیانه هستیم. همانطور که منافع ایالات متحده در اوکراین کمتر به اوکراین مربوط می شود و بیشتر متمرکز بر مهار روسیه است. مداخله ایالات متحده در خاورمیانه نیز به صرف حمایت از اسرائیل نیست بلکه بیشتر برای مهار ایران است.

جورج فریدمن، استراتژیست آمریکایی در تازه ترین نوشتار برای geopoliticalfuture درباره تنش جدید میان ایران و رژیم اسرائیل و نقش ایالات متحده در آن می نویسد: 

ایالات متحده یک استراتژی ملی برای استفاده از زور بدون به خطر انداختن خود و نیروهایش  طراحی کرده است.  این استراتژی در اوکراین به طور کامل به نمایش گذاشته شده است؛ جایی که واشنگتن نقش مهم و شاید تعیین کننده ای را نه با اعزام نیروهای آمریکایی، بلکه با مسلح کردن نیروهای اوکراینی به سلاح، استفاده از سیگنال های سیاسی و احتمال افزایش حضور نظامی خود برای  شکل دادن به اقدامات روسیه ایفا کرده است. این سیاست کاملاً در تضاد با سیاست اتخاذ شده در ویتنام است؛ جایی که ایالات متحده تلفات زیاد در میدان جنگ و پیامدهای سیاسی شدیدی را در داخل کشور متحمل شد. سیاست‌هایی که در جریان عملیات در عراق و افغانستان اتخاذ شد، انواعی از این استراتژی بود.
 
اگر معتقد بودیم مداخله در اوکراین در نوع خود بی‌نظیر است، رویدادهای آخر هفته شاید چیز دیگری را نشان دهد. اسرائیل از ترس مداخله ایران در جنگ خود علیه حماس، در 1 آوریل موشک‌هایی را به سمت یک مقر دیپلماتیک ایران در دمشق شلیک کرد و دو سردار و پنج افسر ارشد دیگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را کشت(شهید کرد).  ایران در آخر هفته با پرتاب موشک و پهپاد به سمت اهداف اسرائیل پاسخ داد. تا زمان نگارش، به نظر می رسد که این پهپادها آسیب بسیار کمی وارد کرده اند، زیرا به نظر می رسد سیستم دفاع موشکی چند لایه اسرائیل اکثر پرتابه ها را رهگیری کرده است. به عبارت دیگر، اسرائیل در این قسمت لزوماً به کمک خارجی نیاز نداشت.

با این حال، ایالات متحده و بریتانیا از پایگاه های دریایی مجهز به سیستم های ضد موشکی برای رهگیری موشک های ایران بر فراز سوریه، عراق و اردن استفاده کردند. در حال حاضر، هیچ نشانه ای مبنی بر اینکه ایران پایگاه های  ایالات متحده یا انگلیس را هدف قرار داده است، وجود ندارد. محتمل ترین توضیح این است که این سیگنالی به ایران بود که حمله به اسرائیل می تواند باعث مداخله ایالات متحده و بریتانیا شود، البته بدون حضور نیرو در زمین. ایالات متحده سابقه طولانی و نه چندان خوشایندی با ایران دارد و می خواست به تهران یادآوری کند که در صورت مقابله با اسرائیل با بیش از یک دشمن رو به رو خواهد شد.

این موضوع مربوط به جانبداری آمریکا از اسرائیل نیست. موضوع، تهدید ایران است. پروژه هسته ای و تلاش های ایران برای تغییر شکل منطقه به دلخواه خود مدتی است که ایالات متحده را نگران کرده است. ایالات متحده قدرت ایران را تهدیدی برای منافع آمریکا می داند. اسرائیل ممکن است متحد آمریکا باشد، اما دفاع از اسرائیل انگیزه اصلی واشنگتن نبود. انگیزه اصلی آن جلوگیری از رفتار توسعه طلبانه ایران بود.

بنابراین، اقدامات واشنگتن در آخر هفته مطابق با تمایل او برای اعزام نکردن نیرو به جنگ با دشمنی با انگیزه بالا است که در زمین خود می جنگد. هنگامی که یک مدافع هم با انگیزه و هم به خوبی مسلح باشد - مثلاً در ویتنام - ایالات متحده به دلایل استراتژیک و سیاسی قادر به حفظ درگیری و تلفات نامحدود نیست. با این حال، استراتژیست های ایالات متحده ضروری می دانند که نشان دهند درگیری برای ایالات متحده مهم است و این کشور آماده است تا در سمت و سو دهی به این جنگ نقش آفرین باشد، اما نه با اعزام نیروی زمینی.  

به عبارت دیگر، استراتژی واشنگتن در درگیری در خاورمیانه شبیه به راهبردی است که در اوکراین دنبال کرده است؛ تقویت متحدانش با سلاح های قدرتمند و در عین حال اجتناب از تلفات خود. ما اکنون شاهد ظهور چیزی مشابه در خاورمیانه هستیم. همانطور که منافع ایالات متحده در اوکراین کمتر به اوکراین مربوط می شود و بیشتر متمرکز بر مهار روسیه است. مداخله ایالات متحده در خاورمیانه نیز به صرف حمایت از اسرائیل نیست بلکه بیشتر برای مهار ایران است. رهگیری برخی موشک‌های ایرانی کمک زیادی به افزایش توان دفاعی اسرائیل نمی‌کند، اما نشان‌دهنده اهداف آمریکا در آینده است.

تمرکز بر ورود به جنگ بدون تلفات هنگفت، راهبردی است که از چندی پیش تا حدودی اجرایی شده اما اکنون به هسته اصلی استراتژی آمریکا تبدیل شده است. موفقیت آن به قدرت و اراده دشمن بستگی دارد و هرگونه محاسبات نادرست ، آمریکا را وادار می کند در مواضع خود یا نیروهایی که باید استفاده کند تجدید نظر کند. من معمولاً این را بخشی از استراتژی ایالات متحده می‌دانم، اما با توجه به درگیری‌های اوکراین و خاورمیانه، معتقدم که این امر نه تنها برای مسائل جزئی بلکه برای مدیریت چالش‌های گسترده‌تر و طولانی‌مدت نیز به یک نرم و الگوی کاری جدید تبدیل شده است. 



سایر اخبار مرتبط