سه‌شنبه 06 آذر 1403 - 10:14

کد خبر 689485

سه‌شنبه 15 آبان 1403 - 21:35:00


استاد دانشگاه آلاباما: ترامپ معادلات امنیتی خاورمیانه را پیچیده‌تر خواهد کرد


اعتماد/متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

حدیث روشنی | به ادعای برخی ناظران انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا فراتر از یک رویداد داخلی می‌تواند تاثیری عمیق بر تحولات جهان که هم‌اکنون بیش از هر زمان دیگری در شرایط متفاوت‌تری قرار دارد، داشته باشد. به باور این گروه نتایج این کارزار می‌تواند مسیر تحولات بین‌المللی را به ‌ویژه در خاورمیانه و شرق اروپا تحت تاثیر قرار دهد؛ جغرافیاهایی که جنگ اوکراین و همچنین مناقشات خاورمیانه به وضوح میدان را برای تشدید تنش‌ها هموار کرده‌اند. در این میان چشم‌انداز روابط امریکا با ایران نیز یکی از گزاره‌های مورد نظر ناظران است. این گزاره در کنار سیاست‌های جدید واشنگتن در قبال معماری امنیتی خاورمیانه و همچنین استراتژی دولت تازه‌نفس ایالات‌متحده در ارتباط با تهران-تل‌آویو در مرکز توجه‌ها قرار گرفته است. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف بررسی جامع مسیر و چشم‌انداز تحولات جهان بالاخص فعل و انفعال‌های خاورمیانه بعد از انتخابات امریکا با نادر انتصار، استاد برجسته و بازنشسته دانشگاه آلابامای جنوبی و مقیم این ایالت گفت‌وگو کرده است. انتصار درباب تاثیر پیروزی هریک از نامزدهای انتخابات امریکا بر تحولات جهان معتقد است از آنجایی که ایالات‌متحده برای سیاست‌های کلی خود در عرصه روابط خارجی دارای چارچوب کلی است، نمی‌توان انتظار داشت پیروزی چهره‌ای چون کامالا هریس بتواند تحولات را به‌شدت تحت تاثیر قرار دهد، اما به باور انتصار پیروزی ترامپ موجب خواهد شد تا پیش‌بینی تحولات پیش رو دشوار‌تر شود. انتصار اما درخصوص بازیگری رییس‌جمهور جدید واشنگتن در خاورمیانه بر این باور است که فارغ از پیروزی هریس یا ترامپ، شاهد تحولات چشمگیری در منطقه نخواهیم بود، چراکه دو حزب فارغ از تفاوت‌ها در باب یک مقوله متفق القول هستند و آن تمرکز بر سیاست‌های حمایتی از اسراییل است. همزمان انتصار با اشاره به عمق اختلاف‌ها و شکاف‌های حاکم بر روابط تهران و واشنگتن بر این باور است که تعامل میان دو بازیگر فارغ از اینکه کدام نامزد پیروز انتخابات شود، در بازه زمانی کوتاه یا میان مدت، دور از ذهن است. مشروح این گفت‌وگو در ادامه آمده است. با این همه توضیح این نکته لازم است که روزنامه اعتماد با هدف انتشار تمامی موارد، متغیرها و گزاره‌هایی که دکتر انتصار در جریان این مصاحبه بدان‌ها اشاره داشته، از آوردن سوال‌ها خودداری کرده و با تعریف سرفصل‌هایی تلاش داشته تا مخاطب درک ایشان از تحولات منطقه‌ای و جهانی را به‌ طور کامل داشته باشد.

بازگشت ترامپ سیاست خارجی امریکا را غیرقابل پیش‌بینی خواهد کرد

به‌طور کلی سیاست خارجی ایالات‌متحده چارچوب ثابتی دارد که تقریبا در ادوار مختلف بدون تغییر باقی مانده است. حداقل در بازه زمانی بعد از جنگ جهانی دوم تا به امروز، حال چه در دوران ریاست دموکرات‌ها و خواه در دوران جمهوری‌خواهان شاهد این واقعیت بوده‌ایم... 
اما ورود ترامپ به کاخ سفید در سال 2016 این چارچوب را تا مقدار زیادی تحت تاثیر قرار داد تا جایی که می‌توان گفت رویکرد رییس‌جمهوری پیشین سیاست خارجی این کشور را تا حدودی غیرقابل ‌پیش‌بینی کرده است. دونالد ترامپ چهره‌ای است غیرقابل ‌پیش‌بینی که تلفیقی از شارلاتانیسم، خودبزرگ‌‌بینی، زن‌ستیزی و نژادپرستی است. به بیانی دیگر با چهره‌ای روبه‌رو هستیم که از زمان جنگ جهانی دوم به بعد مانند او در سطح ریاست‌جمهوری امریکا دیده نشده است، بنابراین پیش‌بینی اینکه انتخابات 2024 ایالات‌متحده تا چه اندازه‌ای قادر است تحولات جهان را تحت تاثیر قرار دهد، دشوار است. به عقیده من بخش زیادی از چارچوب‌های سیاست خارجی امریکا ثابت خواهند ماند و بخش‌های دیگر آن نیز با مفروض قرار دادن پیروزی ترامپ قطعا دچار تحولاتی خواهد شد؛ بهتر است بگوییم غیرقابل ‌پیش‌بینی خواهد بود و این به دلیل شخصیت عجیب و غیرقابل کنترل رییس‌جمهوری پیشین است؛ حداقل در سطح ریاست‌جمهوری. چنین شخصیت‌هایی در سطح‌های محلی در امریکا حضور داشتند، اما در بالاترین سطح سیاسی یک کشور یعنی ریاست‌جمهوری، امریکا در تاریخ صد ساله‌اش چنین چهره‌ای با این شرایط به خود ندیده است. بنابراین هرگونه اظهارنظر در این خصوص که اگر ترامپ پیروز این کارزار باشد چه خواهد شد مشکل است. اما به عقیده من اگر خانم هریس مجوز ورود به کاخ سفید را بگیرد چارچوب‌های سیاست خارجی امریکا تغییر عمده‌ای نمی‌کند یعنی همان رویکردی را که حداقل طی چهار سال قبل در دوره‌ بایدن شاهد بودیم، ادامه خواهد داشت.

اسراییل نیروی نیابتی امریکا در خاورمیانه است
به عقیده من امریکا همچنان خاورمیانه را به دلایل مختلف به عنوان یکی از مناطق مهم استراتژیک برای این کشور می‌داند. حال اینکه این بازیگر تا حدودی تحقق اهداف خود را به بازیگری چون اسراییل یا به کشورهای هم‌‌پیمان خود در منطقه واگذار کرده است، مساله دیگری است. در شرایط کنونی بخش زیادی از استراتژی میدانی امریکا به نتانیاهو سپرده شده است، بنابراین این به معنای کاهش نفوذ ایالات‌متحده در خاورمیانه نخواهد بود؛ بلکه باید گفت حضور این بازیگر به شکل دیگر تغییر پیدا کرده است. در هر حال امریکا هرمیزان که کشور بزرگ و ثروتمند و قدرتمندی باشد اما طبیعتا یک حد و مرزی برای اهداف خود قائل است. اهداف استراتژیک امریکا به صورت گسترده در تمام نقاط جهان توزیع شده است. این بازیگر (واشنگتن) بخش زیادی از منافعش را صرف جنگ اوکراین کرده است. از سویی دیگر برای رویارویی احتمالی با چین نیز سرمایه‌گذاری‌هایی داشته است، بنابراین قطعا نحوه‌ توزیع این منابع و چگونگی اجرای این استراتژی در خاورمیانه، نمی‌تواند به شکل پیشین ادامه یابد. به عبارتی دیگر ایالات‌متحده دیگر نمی‌تواند 200 هزار سرباز در نقاط مختلف خاورمیانه مستقر کند، چراکه این اقدام نه از نظر مالی و نه از نظر سیاسی دیگر قابل پیگیری نیست، لذا این گزاره که ایالات‌متحده تا حدود زیادی اجرای اهدافش را به اسراییل و شخص نتانیاهو محول کرده گزاره درستی است و نیز ادامه پیدا خواهد کرد. قطعا نتانیاهو بازیگر مستقلی در خاورمیانه نیست؛ نقش‌های مختلفی دارد. یکی از نقش‌های او این است که در قامت بازیگر نبابتی سیاست‌های کنونی امریکا در خاورمیانه را محقق کند. البته که ممکن است طی سال‌های آتی بازیگر دیگری جایگزین تل‌آویو شود.

نتانیاهو بدون حمایت امریکا قدرت مانور نداشت/ موسسه‌های مالی واشنگتن تل‌آویو را جسورتر کردند
امریکا بزرگ‌ترین حامی مالی و نظامی و پشتیبان اسراییل است و نتانیاهو نمی‌تواند بدون برخورداری از چنین حمایت‌هایی مانور دهد. گفتنی است دانشگاه براون که یکی از دانشگاه‌های مهم امریکا است، برنامه‌ای به نام «خرج جنگ» دارد که محققان بزرگی در این دانشگاه در حال فعالیت هستند. حدود دو هفته پیش آخرین گزارشی که منتشر شد و برای شخص من جالب توجه بود این است که از آغاز جنگ در غزه در 7 اکتبر سال گذشته تاکنون، امریکا تقریبا 23 میلیارد دلار به نتانیاهو کمک مالی کرده است و اگر هزینه‌ کمک‌های دیگر نظامی را به این مبلغ اضافه کنیم، مبلغی قابل‌توجه است، بنابراین بدون کمک مالی و نظامی امریکا، اسراییل در شرایطی که امروز در آن قرار دارد، قرار نداشت. نتانیاهو به هر میزان هم که جنگ‌‌طلب باشد، آن‌قدر قدرت مانور ندارد، لذا امریکا کشوری حیاتی برای ادامه‌ سیاست‌های نتانیاهو یا هر شخص دیگری است که نخست‌وزیر اسراییل باشد. بدون حمایت‌های امریکا این مسائلی که دایما درباره آن بحث و گفت‌وگو می‌کنیم امکان‌پذیر نبود.به عقیده من فشارهایی ازسوی رییس‌جمهور و تصمیم‌گیرهای سطح بالای امریکا انجام شده که باعث می‌شود فشاری از سوی این کشور به اسراییل وارد نشود. اهرم فشار در دستان مقامات امریکایی وجود دارد اما از این اهرم‌ها استفاده نمی‌شود. حال رییس‌جمهور دموکرات روی کار باشد یا اینکه جمهوری‌خواه و شخص ترامپ.

نفوذ لابی‌های یهود در کنگره بایدن را خلع سلاح کرد
یک دلیل آن به ساختار داخلی قدرت در امریکا بازمی‌گردد، به ویژه قدرتی که کنگره امریکا دراختیار دارد، چه مجلس نمایندگان و چه سنای امریکا که طرفداران سیاست کنونی اسراییل بر آن نفوذ دارند. به عبارتی دیگر هدف این افراد این است که مجددا انتخاب شوند، بنابراین هیچ یک نمی‌توانند به صورت علنی جبهه‌ای در مخالفت با اسراییل را راه‌اندازی کنند. در انتخابات اخیر میان‌دوره‌ای کنگره امریکا شاهد بودیم که اسراییل و طرفداران این رژیم در امریکا چگونه یکی بعد از دیگری و تقریبا 80درصد کسانی که هر گونه مخالفتی در کنگره با سیاست کنونی اسراییل داشتند را حذف کردند و از طرق مختلف نگذاشتند مجددا انتخاب شوند. بنابراین از نظر سیاست داخلی امریکا کنگره قدرت بالایی دارد و قادر است مانع از هرگونه مخالفت‌خوانی‌های اندک رییس‌جمهوری شود. روسای‌جمهور ایالات‌متحده نیز به این امر واقف هستند که بدون حمایت از سیاست‌های اسراییل در خاورمیانه، پیروزی در کارزارهای انتخابات برای آنها مشکل خواهد بود. در این زمینه اگر به مواضع اخیر هریس و ترامپ نگاه کنید، هر دو رقیب به دنبال آن هستند تا به طرفداران خود ثابت کنند بیش از دیگری حامی اسراییل و سیاست‌هایش هستند، بنابراین حمایت امریکا از اسراییل ریشه‌ بسیار عمیقی دارد.

ترامپ مخالف تشکیل کشور فلسطینی است
کامالا هریس به ویژه طی دو هفته‌ اخیر بر مساله آتش‌بس و یافتن راهی برای تاسیس دولت مستقل فلسطینی تاکید داشته است. البته این به معنای تعریف دولت فلسطین در بازه زمانی کوتاه نیست؛ بلکه هریس مدعی شد مقدمات چنین گزاره‌ای فراهم شود. ترامپ اما نه‌تنها بر ایده تشکیل کشور فلسطینی تاکیدی ندارد بلکه مخالف ایجاد دولت مستقل فلسطینی است. او در تمام موضع‌گیری‌هایی که در این زمینه داشته چه در زمانی که رییس جمهور بود و چه حالا که کاندیدای انتخابات است، بر صلح در خاورمیانه بدون ایجاد فلسطین تاکید دارد، چراکه عادی‌سازی رابطه اعراب (بالاخص اعراب خلیج‌فارس) با اسراییل که نیروی نیابتی ایالات‌متحده است برای ترامپ اولویت دارد و سهل‌تر است. به عبارتی دیگر هدف او این بوده و هست که مساله فلسطین به عنوان یک موضوع محوری در خاورمیانه ناپدید شود. البته که این خیالی است که در سر می‌پروراند، اما این اختلاف بین هریس و ترامپ وجود دارد که خانم هریس همان موضع طولانی‌مدت امریکا را دارد که مدعی است باید در آینده راهی برای ایجاد دولت فلسطین هموار شود؛ البته که اکنون بیش از 40 سال است که این مساله فقط در حد حرف از سوی این طیف بیان شده و همچنان آجر اول آن هم گذاشته نشده است. اما موضع ترامپ این است که نباید در این مسیر گام برداشت!

ترامپ سال 2024 خطرناک‌تر است
به باورم تحولات خاورمیانه آن‌گونه که انتظار می‌رفت تاثیر چندانی بر فرآیند انتخابات امریکا نگذاشته است، بالاخص اینکه اگر مواضع تیم هریس- والتز و ترامپ - ونس را درنظر بگیریم، حداقل اظهاراتی که از سوی طرفین طی 100 روز اخیر در جلسات متعدد و همچنین در میان مردم و در مصاحبه‌های تلویزیونی مطرح شده، نشان می‌دهد که مواضع هر دو نامزد در مورد مسائل خاورمیانه ازجمله ایران و جنگ اسراییل و فلسطین و همین‌طور لبنان چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند. به عنوان مثال هر دو نامزد مدعی‌اند تلاش خواهند کرد تا ایران نتواند به اهداف اصلی خود در خاورمیانه دست یابد و در بعدی دیگر هر دو مدعی هستند اگر ایران برای تغییر دکترین هسته‌ای‌اش گامی بردارد مانع تهران خواهند شد. در این زمینه هر دو نامزد رویکرد مشابهی را دنبال می‌کنند. نکته مهم و جالب‌توجهی که در این زمینه وجود دارد این است که کامالا هریس در ارتباط با ایران موضع بسیار تندتری در قیاس با ترامپ اتخاذ کرده است. در برنامه 60 دقیقه که یکشنبه هر هفته از شبکه تلویزیونی سی‌بی‌اس پخش می‌شود، هریس طی اظهاراتی ادعایی ایران را به عنوان بزرگ‌ترین دشمن امریکا قلمداد کرد. خانم معاون این ادعا را در گفت‌وگو با کانال فاکس که کانال متعلق به جناح راست است، تکرار کرد و مدعی شد که ایران به عنوان بزرگ‌ترین دشمن و رقیب امریکا نه فقط در خاورمیانه بلکه در دنیا می‌باشد. این ادعای عجیبی است که توسط هریس مطرح شده است؛ به این دلیل که کشوری مانند چین و روسیه که از هر لحاظ کشورهای بزرگی هستند و از لحاظ اتمی و اقتصادی به عنوان رقبای واشنگتن از آنها یاد می‌شود، دشمن قلمداد نشدند! اما ترامپ مواضع متفاوتی در رابطه با ایران اتخاذ کرده است؛ البته که نمی‌توان خیلی روی مواضع او حساب باز کرد اما این جمله او است که ادعا کرد: من فکر کنم بتوانم با ایران رابطه داشته باشم. از او سوال کردند چگونه؟ ‌گفت: ایرانی‌‌ها آدم‌‌های بسیار باهوشی هستند، من برای این کشور خیلی احترام قائل هستم و حتی برای مردم این کشور نیز همیشه احترام زیادی قائلم. البته باید گفت مواضع کنونی او کاملا متضاد با اظهارات پیشینش است. اما شاهد هستیم بعد از این ادعاهایی که مطرح می‌کند چرخش تقریبا 180 درجه‌ای دارد و در اظهاراتی جدید برای تهران خط و نشان می‌کشد.درباره موضوع جنگ اسراییل و فلسطین نیز تقریبا هر دو نامزد مواضع یکسانی دارند و تنها مورد متفاوت این است که ترامپ تاکید دارد که اگر رییس‌جمهور بود این جنگ به هیچ‌وجه اتفاق نمی‌‌افتاد. اما حالا که جنگ رخ داده، به نتانیاهو کمک بیشتری خواهد کرد تا آتش‌بس را کنار گذاشته و این رویارویی را خاتمه دهد. البته این ادعاها درحالی مطرح است که ترامپ همچنان روش‌های اجرای مواضع خود را توضیح نمی‌دهد. به باور من اینکه تیم هریس پیروز این کارزار باشد یا تیم ترامپ، تاثیر چندانی بر بحران‌های کنونی خاورمیانه یا بحران‌‌های شبیه به آن نخواهد داشت به این دلیل که به‌ طور کلی طبقه‌ حاکم امریکا حتی ترامپ نگاه خاصی به اسراییل دارند و به این رژیم به عنوان بازیگر هم‌پیمان و فراتر از آن به عنوان بازیگری که زیرمجموعه ایالات‌متحده قرار دارد و آماده پیاده کردن اهداف بلندمدت امریکا در منطقه است نگاه می‌کنند، بنابراین نمی‌توان انتظار تغییرات عمده‌ای در سیاست خارجی امریکا در خاورمیانه حتی با تغییر این دولت کشور داشت. در ادامه باید گفت، در سال 2024 ما شاهد ترامپ متفاوت از 2016 نخواهیم بود. به عقیده من ترامپِ 2024 نه تنها از نظر نگاه سیاست خارجی که دارد بلکه از نظر روانی نیز یک آدم غیرقابل پیش‌بینی‌تری شده و به نظر من به چهره‌ خطرناک‌تری تبدیل شده است، چراکه هرقدر آدمی غیرقابل پیش‌بینی باشد به نسبت خطرناک‌تر هم می‌شود. به عنوان مثال طی گفت‌وگویی به یک‌باره لیز چینی دختر دیک چینی وزیر دفاع اسبق امریکا را تهدید به مرگ کرد و گفت باید او را هدف قرار داد. در واقع او اظهاراتی را مطرح می‌کند که اگر یک آدم عادی این ادعاها را مطرح کند، زندانی خواهد شد. ترامپ در چرخه خشونت دایما از کشتن مخالفان خود می‌گوید. واژه‌ «دشمن داخلی» واژه‌ای است که ترامپ 2024 خیلی روی آن تاکید دارد تا ترامپ 2016. گفتنی است او در این زمینه یک پروژه‌ای را تعریف کرده تحت عنوان پروژه‌ 2025. این برنامه حدود 800 صفحه است که تمام اقداماتی را که او باید در اوایل پیروزی در انتخابات انجام دهد، آمده است. در این پروژه مسائل بسیار خطرناکی عنوان شده است؛ گویی توسط اشخاصی نوشته شده که مغزشان از کار افتاده است.

پروژه 2025 جمهوری‌خواهان را دست‌کم نگیرید!
پروژه 2025 با عنوان project 2025 است که در موسسه هادسن به نگارش در آمده است. این موسسه یکی از موسسات فکری در نیویورک است و همچنین سال‌ها پیش توسط نئوکان‌های امریکا با هدف تحقق برنامه‌های مختلفی برای تغییر سیاست خارجی و همچنین سیاست داخلی امریکا تاسیس شده است. چهره‌هایی که این برنامه را به نگارش درآورده‌اند به ترامپ و دیدگاه‌های او نزدیک هستند، به گونه‌ای که مقدمه‌ این پروژه را آقای ونس نوشته است. البته که اکنون مدعی است هیچ‌گونه آشنایی با این پروژه ندارد! شخص ترامپ نیز ادعا کرده اسمی از چنین پروژه‌ای را نشنیده و اولین‌بار از زبان خبرنگاران در این باره مطلع شده است، اما به عقیده من اگر بخواهیم که بدانیم در صورت پیروزی ترامپ چه خواهد شد مهم‌ترین مدرکی که باید خوانده شود پروژه 2025 است. ذکر این نکته اهمیت دارد که دموکرات‌ها نیز اخیرا و به تازگی راجع به خطرات این پروژه 2025 می‌گویند. البته که در ایالات‌متحده نیز مردم عادی اصلا اطلاعاتی درباره پروژه 2025 ندارند. اما به باور من اگر فردی می‌خواهد دقیقا متوجه شود که طرز فکر ترامپ و چهره‌های نزدیک به ترامپ به عبارتی ترامپیسم‌ها چیست هیچ روشی بهتر از خواندن این پروژه 2025 نمی‌باشد. باید گفت، کسانی که با ترامپ نیز در سطح بالایی همکاری داشتند می‌گویند که وقتی او در جلسه حضور دارد راجع به مسائل مختلف صحبت می‌کند و به یک‌باره درباب یک موضوع تصمیم فوری می‌گیرد و از جلسه بیرون می‌رود. اکنون احتمال بازگشت او به کاخ سفید افزایش یافته و خطرات اتخاذ تصمیم‌های خطرناک توسط این شخص اصلا قابل پیش‌بینی نیست.

عصر انتقال قدرت در امریکا سرنوشت‌ساز است/ احتمال تصاعد بحران تا زمان ورود ساکن تازه کاخ سفید بالا است
با درنظر گرفتن تحولات ژانویه 2020و رفتارهای ترامپ اگر فرض بگیریم او بازنده اعلام شود این آخر خط نخواهد بود. ترامپ فورا نتایج را به چالش خواهد کشید مانند اقدامی که بعد از 2020 انجام داد. چنین تحولی ممکن است موجب شود تا نتیجه رسمی این انتخابات را تا ژانویه ندانیم. اما اگر فرض را بر پیروزی ترامپ بگذاریم دیگر چالشی به این ترتیب پیش نخواهد آمد. به عقیده من اگر ترامپ پیروز این انتخابات باشد مواضع تهاجمی نتانیاهو خیلی قوی‌تر و تندتر خواهد شد. به این دلیل که نتانیاهو می‌‌داند که ترامپ حمایتی صددرصدی از او خواهد کرد. هریس نیز پیروز شود پشتیبانی می‌کند، اما ممکن است همزمان موانعی را پیش روی نتانیاهو قرار دهد. البته صرفا می‌توان گفت که هریس در زبان ممکن است هشدارهایی دهد اما در عمل منفعل خواهد بود. اما مواضع ترامپ مشخص است و دیگر فشاری به منظور برقراری آتش‌بس تحمیل نخواهد کرد. ترامپ به نتانیاهو کارت سفیدی برای ادامه اقدامات خود خواهد داد. به باور من اگر ترامپ در این انتخابات پیروز شود قبل از رفتن بایدن و حتی آغاز رسمی دولت خود در ژانویه 2025 شاهد گسترش حملات اسراییل به غزه، لبنان خواهیم بود و احتمالا تنش‌ها و رویارویی‌ها میان تهران و تل‌آویو وارد سطح گسترده‌ای خواهد شد. این پیش بینی‌ها در صورتی محقق خواهد شد که ترامپ بعد از 5 نوامبر پیروز این انتخابات باشد. از نگاه نتانیاهو، اسراییل در مسیر اهدافش گام برداشته، درست است که اهداف استراتژیک اسراییل نه در غزه نه در لبنان پیشرفت زیادی نداشته اما پیشرفت‌هایی نیز حاصل شده است. فراموش نکنیم یکی از اهداف اسراییل کم کردن جمعیت فلسطین در اسراییل و اراضی اشغالی است. تل‌آویو روش‌های مختلفی را به کار گرفته است برای اینکه بتواند جمعیت فلسطینی‌ها را کاهش دهد. روشی را که اکنون نتانیاهو پیش می‌برد، کاهش جمعیت از طریق کشتن است نه اینکه جمعیت را از این مناطق اشغالی جمع کند و به منطقه دیگری ببرد. تا زمانی که اسراییل احساس کند که کشتن هزینه‌ای برای این بازیگر ندارد که البته متاسفانه تاکنون نیز نداشته، اهداف خود را جلو خواهد برد. از همین رو به عقیده من این جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. اگر هم آتش‌بسی برقرار شود، تاکتیکی است نه راهبردی.پس موقتی خواهد بود. بنابراین من امید چندانی به آتش‌بس کاربردی در زمان کنونی و حتی بعد از انتخابات امریکا ندارم. هرقدر نیز که این درگیری‌ها ادامه پیدا کند، احتمال رویارویی مستقیم اسراییل و ایران نیز افزایش می‌یابد و در سطحی وسیع‌تر ادامه خواهد یافت. تاکنون این رویارویی‌ها در سطح حمله موشکی بوده اما این بازی پینگ‌پنگی ممکن است به این شکل باقی نماند. حقیقت این است که من نمی‌دانم برنامه‌ طولانی‌مدت ایران در این مورد چیست. در این میان تقویت بازدارندگی موضوع مهمی است. بازدارندگی یعنی شما طرف مقابل را از آن کاری که می‌خواهد انجام دهد، منصرف کنید. در همین راستا نمی‌دانم که ایران برای تقویت بازدارندگی خود چه گزینه‌هایی دراختیار دارد.

تنش‌زدایی میان تهران و واشنگتن در میان‌مدت امکان‌پذیر نیست
اکنون ایران و امریکا دارای روابطی رسمی‌ نیستند، اما نوع تنازعات آنها شبیه رویکرد «نه جنگ، نه صلح» است. این رویکرد سال‌‌هاست که ادامه دارد. در این مسیر گاهی تنش‌ها تشدید می‌شود. به اعتقاد من اکنون در حال نزدیک شدن به نقطه‌ای هستیم که این موضع «نه جنگ نه صلح» دیگر تداوم نخواهد داشت. امریکا ممکن است تنش‌ها را تشدید کند با این هدف که این موضع «نه جنگ نه صلح» به موضع «یا جنگ، یا صلح» تبدیل شود. از زمانی که آقای پزشکیان و کابینه ایشان روی کار آمدند همچنان تاکید دارند که ایران مایل است روابط خود با غرب را تعدیل کند. اما موضوع اصلی که باید درنظر بگیریم این است که تعدیل تنش‌ها موضوعی نیست که صرفا توسط یک کشور صورت بگیرد. هرقدر هم که یک‌طرف خواهان تنش‌زدایی باشد، پذیرش آن از سوی طرف مخالف نیز لازم است. متاسفانه آقای پزشکیان در زمانی انتخاب شدند که نه امریکا و نه اروپا بر فرآیند تعدیل روابط خود با ایران تاکید ندارند. ناگفته نماند که دونالد ترامپ پیش از این یک لیست 12 موردی طراحی کرده در این خصوص که اینکه ایران باید چه اقداماتی را انجام دهد و اگر ایران نیز این لیست 12 موردی را بپذیرد در آن صورت رایزنی‌ها آغاز شود. این موضوع مربوط به زمانی بود که مایک پمپئو وزیر امور خارجه وقت امریکا بود. ترامپ همچنان آن لیست را دارد و این لیست در پروژه 2025 که پیش از این بدان اشاره کردم؛ تکرار شده که در صورت تعدیل روابط با ایران، امریکا باید این امتیارات را از ایران بگیرد. شاید این امکان وجود داشته باشد درخصوص برخی موارد این لیست 12گانه بحث کرد اما سایر موارد تقریبا به تسلیم شدن ایران اشاره دارد. این موضوع نه تنها برای آقای پزشکیان بلکه هر شخص دیگری و حتی معتدل‌ترین سیاستمدار ایرانی نیز که روی کار باشد به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. به واقع هیچ رییس‌جمهوری نمی‌خواهد قرارداد تسلیم با کشور دیگری را امضا کند. بنابراین من تعامل و تنش‌زدایی میان تهران و واشنگتن را در کوتاه‌مدت و میان‌مدت بعید می‌دانم. اینکه در طولانی‌مدت این روابط دچار تحول خاصی شود تقریبا غیرقابل پیش‌بینی است. شاید بتوان در طولانی‌مدت این امر را ممکن دانست اما در کوتاه‌مدت و میان‌مدت موضوع لغو تحریم‌ها اصلا مطرح نیست نه تنها برای امریکا بلکه در رابطه با اروپا نیز چنین است.

اروپا تابع استراتژی امریکا است/ رایزنی با کشورهای اروپایی نتیجه‌بخش نخواهد بود
به عقیده من در رابطه با تنش‌زدایی میان ایران و اروپا نیز نمی‌توانیم پیش‌بینی مثبتی داشته باشیم. فارغ از حساسیتی که اروپا درباره جنگ اوکراین دارد سیاست اروپا در مورد ایران تقریبا بسان همان سیاست امریکا در مقابل ایران است. به عبارتی دیگر بازیگر اصلی واشنگتن است و طرف مقابل ایران قرار دارد. بنابراین خیلی نمی‌توان روی اقدامات اروپا در مسیر تنش‌زدایی حساب باز کرد. اگر زمانی ایران و امریکا به نحوی به تعادل دست یابند، صددرصد ایران و اروپا نیز به همان تعادل دست خواهند یافت. به عبارتی دیگر شاهد خواهیم بود که اروپا به تبعیت از امریکا چرخش زیادی خواهد داشت و سیاست امریکا را نیز دنبال می‌کند، لذا بازیگر اصلی در مورد ایران، امریکا است نه اروپا. به عقیده من سلسله جلساتی که طی سال‌های اخیر با مقامات اروپایی درخصوص سیاست هسته‌ای ایران برگزار شده و حتی ملاقات‌هایی که در کشور ثالث به صورتی غیرمستقیم انجام شده نتیجه‌بخش نبوده است. به اعتقاد من بحث کردن با اروپایی‌ها بی‌فایده است. بازیگران اصلی امریکا و ایران هستند و در حال حاضر دو بازیکن و حداقل یک طرفش این بازی یعنی امریکا تمایل به تغییر ندارد.

بایدن خواهان احیای برجام نبود/ شکست رایزنی‌ها با غرب را نباید گردن روسیه انداخت
تنش موجود میان ایران و غرب و به ویژه ایران و امریکا بعد از انقلاب 1357 در ایران اتفاق افتاد. زمانی که رابطه ایران با روسیه (اتحاد جماهیر شوروی آن زمان) رابطه چندان مناسبی نداشت. به عقیده من نباید شکست مسیر تنش‌زدایی میان امریکا و غرب با ایران را به گردن روسیه انداخت. روسیه نیز مانند هر کشور دیگری از تغییراتی که در کشورهای همجوار ایجاد می‌شود،
در راستای منافع خود بهره‌برداری می‌کند. این قاعده ثابت است. در همین قاب تعامل نزدیک تهران و مسکو قابل تبیین است. تهران با یکی از رقبای روسیه یعنی امریکا تنش‌های زیادی را تجربه کرده است، اما این دلیل نمی‌شود که روسیه را به عنوان مانع تعامل امریکا و ایران بدانیم. یا حتی بخواهیم شکست گفت‌وگوهای پسا‌برجامی را بر گردن روسیه انداخته و مدعی شویم به واسطه عدم تمایل مسکو برجام احیا نشد. شخص آقای بایدن قبل از روی کار آمدنش گفت که اگر پیروز شویم مجددا به برجام بازمی‌گردیم. ایران نیز آمادگی خود را اعلام کرده بود که اگر امریکا بازگردد، ایران هم به تعهدات خود در مقابل برجام عمل خواهد کرد، اما شاهد بودیم که طرف غربی برای احیای برجام تلاش نکرد. بایدن نیز همان سیاست ترامپ درباره برجام را ادامه داد؛ این به روسیه ارتباطی نداشت. برای بایدن بازگشت به برجام خیلی راحت بود البته اگر می‌خواست اما این کار را نکرد، از همین رو بایدن نخواست برجام احیا شود. در اینجا ذکر این نکته لازم است که ادعاها در باب اوکراین نیز که ظاهرا زمینه‌ساز تشدید تنش‌ها شده، بهانه است، اروپا تابع سیاست‌های امریکا است، از همین رو به عقیده من نباید نقش روسیه را آن‌قدر بزرگ جلوه داد. به‌طور کلی اختلافات ایران و امریکا بعد از انقلاب عمیق شد. تردیدی وجود ندارد که روسیه از این اختلافات تا آنجایی که می‌تواند بهره‌برداری می‌کند، اما این بهره‌برداری را نباید به عنوان یک مانع بزرگی در مسیر بهبود روابط ایران و امریکا تلقی کرد.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط