شنبه 20 بهمن 1403 - 11:30

کد خبر 800626

شنبه 20 بهمن 1403 - 08:25:00


نقدی بر «فیلم بازی را بکش»/مستطیل سبز در گل‌ولای فساد


هم میهن/ اگر ورزش و بالمآل فوتبال را از ساحت‌هایی بدانیم که عموم مردم به نحوی با آن مأنوس هستند؛ فیلم «بازی را بکش» می‌تواند مابه‌ازای خوبی برای این نگره باشد. کارگردان خیلی زود سراغ اصل داستان می‌رود. قضیه شرط‌بندی در فوتبال را نمی‌شود کتمان و به طریق اولی پاکش کرد. ازجمله فیلمنامه‌ای است که چفت‌وبست آن به‌سبب آشنایی مخاطب می‌تواند محکم‌تر هم به‌نظر آید.
لوکیشن فیلم نیز در خطه‌ای است که خون فوتبال در آن جریان دارد. گیلان سرزمین طرفداران سینه‌چاک فوتبال است. بر این اساس مردمانش نیز همه مناسبات آن را از بر هستند مانند بیشتر نقاط ایران. قمار و شرط‌بندی در فوتبال و پول کثیفی که در آن رد و بدل می‌شود؛ بسان دیالوگی که از برنامه «نود» عادل در سکانس آخر این اثر گفته می‌شود؛ تابع قدرت است و هرجا که پول و قدرت به‌هم رِسند؛ فساد نیز در آن موج خواهد زد. فیلم بعد از مدت‌ها «محسن کیایی» را رونمایی کرد که توانست کاراکتری خلق کند که کمتر نقصی بدان وارد است.
نگارنده از فرط بازی درست و جاندارش، بعد از پایان فیلم با هیجانی وافر به ایشان گفت که هرچند هیچ‌گاه دلبسته بازی‌هایش نیست، ولی در این کار عالی و دلپذیر بود. به‌راستی باید خاک خورده فوتبال و زمین‌هایش بود که چنین شخصیتی را بارور کرد. هرچند سایر عناصر بازیگری فیلم آنچنان در پیشبرد داستان نقش اساسی ندارند؛ ولی موسی با نقش‌آفرینی کیایی، جان دیگری به این کار داد. 
برای قرینه این ادعا نگاه شود به بازی هدی زین‌العابدین که متاسفانه کماکان در «انتهای شب و رهایم کن» مانده است! کارگردانی اثر نیز خرده‌ای بر آن نیست. کات‌های بجا و اطلاعات درستی به مخاطب می‌دهد. سکانس گل و لجن‌آلودی که نمادی از آلودگی فوتبال ماست؛ ازجمله نماهایی است که در یادها می‌ماند‌. مگر نه آن است که می‌گویند بعد از دیدن فیلم و بعد از ترک سالن، قصه و سازوکار روایی اثر مخاطب را رها نکند؛ که  این مهم برای فیلم به خوبی اتفاق افتاده است. تن سپردن یا نسپردن کاراکتر اصلی به فساد نیز در جایی‌که حتی خدمتکار باشگاه به زدوبند فوتبال آلوده است، آنچنان محلی از اعراب ندارد.
چه که نفس بی‌جان کاراکتری که بار فیلم بر دوش او بود، در کنار رودخانه خروشان پیدا می‌شود! که گویای روابط پنهان و مافیای خطرناک آن است. فیلم «بازی را بکش» در میان تعداد زیادی از کارهای امسال که از ضعف فیلمنامه رنج می‌برند؛ از جایگاه ویژه‌ای بر خوردار است. به میان مخاطب فوتبال می‌رود. آنان را درگیر می‌کند. هراسی از بیان واقعیت ندارد. شاید این نترس بودن در فیلمنامه از فرط خرابی‌هایی است که در این رشته رخ داده و آنچنان عادی شده است که دستگاه‌های نظارتی نیز یارا و حتی اشتیاق پیگیری آن ندارند.
این فیلم بازی را به‌نحوی نشان داد که هیچ مستطیل سبزی با هزاران دوربین پیدا و پنهان، نتواند میزانسن دقیقی از آن ارائه دهد؛ حتی آن موبایلی که موسای فیلم برای ثبت زدوبند، آرام به شانه‌اش متصل می‌کند. فرجام خونباری که در مبارزه با فساد حاکم در این فیلم مشاهده می‌شود؛ بسان پاس گلی است که داده ولی زده نمی‌شود! دریغ که اگر سینما در ذات خویش، راه نشان می‌دهد، برای عده‌ای که این مدیوم را نمی‌شناسند دستاویزی می‌شود برای مسائل حاشیه‌ای. فیلمی که به‌درستی با چیدمان درست تصویری با تلفیق قصه‌ای سینمایی، هم مخاطب را نگاه می‌دارد و هم می‌تواند گیشه را رونقی دهد، پیام‌آور این نوید است که پرداختن به قصه‌ای رئال تا چه حد تاثیرگذار در کلیت سینمای اجتماعی ماست.
سینمایی که کارگردان با عناصر سینمایی‌اش آشناست. قصه را باور دارد. کوچکترین جزئیاتش را دکوپاژ و میزانسن درست می‌چیند. همه‌وهمه در بستری رشد می‌یابد که اصل داستان به محاق نرفته است. مخاطب در اکران عمومی به‌حتم این فیلم را زمانی بیشتر خواهد پسندید که مدیران فوتبالی ما را هم ترغیب به تماشای آن کنند و بسان شخصیت اصلی فیلم یکه و تنها در این مبارزه نباشند...


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط