چهارشنبه 29 اسفند 1403 - 09:23

کد خبر 845343

چهارشنبه 07 فروردین 1404 - 13:01:00


از آینده تا امروز ؛ معرفی ۱۰ خودرویی که از زمان خود جلوتر بودند


/ بعضی ماشین‌ها محبوب می‌شوند. بعضی‌ها هم به دلایل خوب یا بد، برای مدت‌ها در خاطرها می‌مانند (مثل فیات مولتی‌ پلا، پونتیاک آزتک و سانگ یانگ استاویک). اما در این میان، ماشین‌هایی هم هستند که فقط یک مدل از آن‌ها می‌تواند مسیر تاریخ خودرو را تغییر دهد. این ماشین‌ها به ما نشان می‌دهند که در دنیای رانندگی روزمره چه چیزهایی ممکن است. آن‌ها ویژگی‌ها یا طراحی‌های جدیدی را معرفی می‌کنند که سال‌ها بعد به چیزی عادی و معمولی تبدیل می‌شوند. این‌ها خودروهایی هستند که نه تنها جاده‌ها، بلکه آینده صنعت خودرو را هم شکل می‌دهند.

در اینجا، لیستی از ۱۰ مدل خودرو را گردآوری کرده‌ایم که به نظر ما سال‌ها از رقبای خود جلوتر بودند. هر یک از این خودروها چیزی جدید به کلاس خود اضافه کردند؛ چه از نظر فناوری موتور، طراحی جدید داشبورد، یا چیدمان هوشمندانه فضا در محدوده‌های یک خودروی خانوادگی مدرن.

برای این لیست، خودروهای خانوادگی و اسپرت قرن گذشته را در نظر گرفتیم، اما بیشتر روی دو دهه اخیر تمرکز کردیم. ترتیب این لیست کاملاً اختیاری است، زیرا هر مدل برتری و تفکر پیشروانه‌ ای را در حوزه‌ای متفاوت نسبت به بقیه نشان می‌دهد. این خودروها نه تنها در زمان خود انقلابی ایجاد کردند، بلکه استانداردهای جدیدی را برای آینده صنعت خودرو تعیین کردند.

رنو آونتیایم

چرا نباید یک ون بسازیم که فقط دو در داشته باشد؟ و چرا به آن ظاهری آینده‌نگرانه ندهیم، مثلاً دماغه‌ای شبیه به قطار سریع‌السیر و شیشه‌ای جلو با شیب تند؟ البته، اگر یک تولیدکننده فرانسوی باشید، این ایده ممکن است اصلاً عجیب به نظر نرسد. مگر نه؟ در کشوری که نان‌هایش بیش‌از ۹۰ سانتی‌متر طول دارند و پاهای قورباغه یک شام لوکس محسوب می‌شود، یک ون با ظاهری عجیب و غریب چیز عجیبی نیست! این هم از خلاقیت فرانسوی‌ها که همیشه مرزهای طراحی را جابه‌جا می‌کنند. ( این توصیف‌ها و انتقادها نظر نویسنده اصلی بوده و ما هم مانند شما میدانیم که شرایط کشورمان به مراتب آشفته‌تر از آن است که از دیگران انتقاد کنیم )

وقتی رنو در سال ۱۹۹۹ در نمایشگاه خودروی ژنو با مدل جدیدش به نام Avantime (که در مرحله مفهومی با نام Coupespace شناخته می‌شد) همه را شگفت‌زده کرد، این خودروی آینده‌نگر دو در با ظاهری شبیه به یک MPV و ابعادی در اندازه‌های یک ون لوکس، همه را به فکر فرو برد. دقیقاً این چه چیزی بود؟ Avantime که در سال ۲۰۰۱ به بازار آمد و تقریباً بدون تغییر از طراحی اولیه پاتریک لکِمون (طراح وقت رنو) ارائه شد، به وضوح ترکیبی از همه چیز بود. این خودرو نه یک مینی‌ون معمولی بود، نه یک کوپه سنتی، بلکه چیزی کاملاً جدید و متفاوت ارائه می‌داد که مرزهای بین خودروهای خانوادگی و لوکس را محو می‌کرد. رنو با این حرکت جسورانه ثابت کرد که گاهی خارج از چارچوب فکر کردن می‌تواند نتیجه‌ای شگفت‌انگیز داشته باشد!

رنو با Avantime به دنبال ایجاد یک جایگاه جدید در بازار بود، اما متأسفانه مردم چندان استقبالی از آن نکردند. این خودرو با طراحی خاص خود، دماغه شیب‌دار، درهای بدون قاب و عدم وجود ستون B (برای دسترسی راحت‌تر به صندلی‌های عقب) و بدنه‌ای بلند و سقف‌بلند، کاملاً متفاوت به نظر می‌رسید. ایده رنو این بود که یک کوپه لوکس اما در عین حال بسیار کاربردی بسازد: سبک، پرنور و با یک سانروف پانوراما و فضای شیشه‌ای بزرگ. اما با وجود تمام این ویژگی‌های جذاب، Avantime نتوانست جایگاه خود را در بازار پیدا کند. فروش آن به سرعت کاهش یافت و کل پروژه تنها دو سال پس از عرضه، در سال ۲۰۰۳ متوقف شد.

Avantime – که به معنای واقعی کلمه “فراتر از زمان خود” بود – واقعاً یک خودروی پیشرو محسوب می‌شد. اما شاید کمی **بیش‌از حد** جلوتر از زمان خود بود!

کرایسلر توربین‌کار

ما عاشق ایده‌های غیرمنتظره و نوآوری‌های جسورانه هستیم، و Chrysler Turbine Car دقیقاً یکی از همین موارد است. این خودرو در آستانه تبدیل شدن به یک مدل تولید انبوه توسط کرایسلر بود، اما در نهایت تنها ۵۵ عدد از آن ساخته شد (۵ نمونه اولیه و ۵۰ عدد برای استفاده عمومی). پس از ارائه این خودرو به گروهی منتخب برای مرحله آزمایشی، کرایسلر دوباره آن‌ها را بازپس گرفت. با این حال، ما آن را به عنوان یک نسخه تولیدی از یک ایده بزرگ در نظر می‌گیریم.

Chrysler Turbine Car با موتور توربین گازی خود، یک پیشروی واقعی در صنعت خودرو بود. این خودرو نه تنها از نظر فناوری، بلکه از نظر طراحی نیز بسیار جلوتر از زمان خود بود. موتور توربین گازی آن قادر بود با انواع سوخت‌ها کار کند، از بنزین گرفته تا دیزل و حتی روغن گیاهی! اما با وجود تمام این نوآوری‌ها، چالش‌های فنی و اقتصادی باعث شد این پروژه به سرانجام نرسد. با این حال، Turbine Car همیشه به عنوان نمادی از جسارت و خلاقیت در تاریخ خودرو باقی خواهد ماند.

چیزی که Chrysler Turbine Car را این‌قدر جذاب می‌کرد، دقیقاً همان چیزی بود که نامش نشان می‌داد: این خودرو به جای یک موتور احتراق داخلی معمولی، توسط یک توربین نیرو می‌گرفت. توسعه این خودرو پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، با این ایده که یک موتور توربین بسیار نرم‌تر از یک موتور پیستونی کار می‌کند (چون پیستون ندارد) و می‌تواند با هر نوع سوختی کار کند، از بنزین و دیزل گرفته تا نفت سفید، روغن گیاهی و حتی تکیلا! (این موضوع را رئیس‌جمهور مکزیک که یک مدل از این خودرو به او امانت داده شده بود، به طور عملی نشان داد!).

عملکرد نرم، شتاب کم
موتور توربین این خودرو می‌توانست از ۱۸,۰۰۰ دور در دقیقه در حالت idle تا ۶۰,۰۰۰ دور در دقیقه در حداکثر سرعت بچرخد و خروجی قدرت نسبی آن ۱۳۰ اسب بخار و ۴۲۵ پوند-فوت گشتاور بود. با این‌ که عملکرد موتور بسیار نرم و روان بود، شتاب خودرو چندان خیره‌کننده و هیجان‌انگیز نبود (کرایسلر زمان ۰ تا ۹۶ کیلومتر بر ساعت را از ۱۸ ثانیه به ۱۲ ثانیه بهبود بخشید) و میزان انتشار گازهای خروجی آن نیز بالا بود. علاوه بر این، فرآیند پیچیده هشت‌ مرحله‌ای روشن‌ کردن موتور، گروه آزمایشی را کمی سردرگم کرده بود.

متأسفانه، Turbine Car بیش از حد پیچیده بود (به‌علاوه استفاده از فلزات کمیاب در ساخت توربین) و بنابراین ساخت آن بسیار گران تمام می‌شد و از نظر تجاری مقرون‌به‌صرفه نبود. سطح صدای بالا، مصرف سوخت زیاد، انتشار آلاینده‌های بالا و شتاب کند نیز از دیگر دلایلی بودند که علیه این خودرو حساب می‌شدند. واقعاً جای تأسف است، زیرا فناوری به‌کاررفته در آن کاملاً آینده‌نگر و شبیه به یک قسمت از Futurama بود! این خودرو می‌توانست آینده صنعت خودرو را تغییر دهد، اما به‌دلایل مختلف هرگز به تولید انبوه نرسید.

پس از آزمایش سه واحد موتور مختلف، نسخه چهارم برای استفاده در یک مدل تولیدی مناسب تشخیص داده شد. بدنه‌ساز ایتالیایی Ghia یک کوپه دو در ساخت که تأثیرات زیادی از صنعت هوافضا در آن دیده می‌شد تا سیستم پیشران عجیب این خودرو را برجسته کند. از نوک توربین‌مانند در مرکز جلوپنجره گرفته تا اهرم تعویض دنده که شبیه به دسته‌گاز هواپیما طراحی شده بود. این خودرو نه تنها یک شاهکار مهندسی، بلکه یک اثر هنری بود که مرزهای طراحی و فناوری را جابه‌جا کرد.

پورشه ۹۵۹

از نظر ظاهری، پورشه ۹۵۹ که تقریباً سه دهه پیش با فناوری پیشرفته‌اش معرفی شد، کمی شبیه به یک فولکس‌واگن بیتل بود که برای مسابقات اوال ترک در یک کلاب محلی تیون‌آپ شده باشد! با آن قطعات بدنه اضافه‌شده اطراف چرخ‌ها و درها، و بال بزرگ چسبیده به انتهای خودرو، ظاهری خاص و غیرمعمول داشت. اما وقتی به زیر این بدنه فلزی نگاه می‌کنید، واقعاً می‌توانید عظمت ۹۵۹ را درک کنید.

سریع‌ترین خودروی قانونی خیابانی زمان خود
۹۵۹ به عنوان بخشی از مشارکت پورشه در برنامه رالی Group B در اواسط دهه ۱۹۸۰ متولد شد، جایی که پورشه موظف بود ۲۰۰ مدل خیابانی قانونی از خودروی رالی خود تولید کند تا با مقررات homologation فدراسیون بین‌المللی اتومبیل‌رانی (FIA) مطابقت داشته باشد. وقتی این خودرو در سال ۱۹۸۶ به جاده‌ها آمد، سریع‌ترین خودروی تولیدی قانونی خیابانی زمان خود بود، با حداکثر سرعت ۱۹۷ مایل بر ساعت (و برخی از مدل‌های خاص حتی به سرعت خیره‌کننده ۲۱۱ مایل بر ساعت می‌رسیدند).

۹۵۹ از یک موتور twin-turbo (با توربوهای سری‌ای به جای موازی، برای انتقال قدرت نرم‌تر در محدوده دور موتور) از خانواده موتورهای ۲.۸ لیتری flat-six استفاده می‌کرد که با یک جعبه دنده دستی شش‌سرعته ترکیب شده بود و قدرت را به هر چهار چرخ می‌فرستاد. برای کاهش وزن خودرو، از آلومینیوم برای بدنه، منیزیم برای چرخ‌ها و حتی کِولار در برخی قسمت‌ها به‌طور گسترده در ساخت بدنه و شاسی استفاده شد. این خودرو نه تنها یک شاهکار مهندسی، بلکه یک نماد از جسارت و نوآوری پورشه بود که استانداردهای جدیدی را برای خودروهای اسپرت تعیین کرد. **جادوی فنی دیگر** شامل یک سیستم اولیه از توزیع گشتاور(torque-vectoring) بود که قدرت را به طور متغیر بین محورهای جلو و عقب توزیع می‌کرد. علاوه بر این، یک سیستم تنظیم خودکار ارتفاع خودرو نیز وجود داشت که برای بهینه‌سازی مقاومت هوا در سرعت‌های بالا طراحی شده بود. این ویژگی‌ها باعث می‌شد ۹۵۹ نه تنها در سرعت‌های بالا، بلکه در شرایط مختلف جاده‌ای نیز عملکردی استثنایی داشته باشد.

تنها ۳۳۷ دستگاه از این خودرو ساخته شد، که امروزه ۹۵۹ را به یک سوپرکار بسیار نادر و اگزوتیک تبدیل کرده است. این خودرو نه تنها یک نماد از پیشرفت‌های فنی پورشه، بلکه یک گنجینه برای کلکسیونرها و علاقه‌مندان به خودروهای اسپرت است. پورشه ۹۵۹ ثابت کرد که می‌تواند مرزهای فناوری را جابه‌جا کند و استانداردهای جدیدی را برای خودروهای اسپرت تعیین کند.

سیتروئن دی‌ اس

سیتروئن DS در سال ۱۹۵۵، در اروپای پس از جنگ که هنوز در شرایط سخت به سر می‌برد، با طراحی آیرودینامیک و زیبای خود همه را شگفت‌زده کرد. این خودرو استانداردهای جدیدی در کیفیت سواری، هندلینگ و ترمزگیری تعیین کرد، چرا که اولین خودروی تولید انبوه مجهز به سیستم تعلیق هیدروپنوماتیک و ترمزهای دیسکی بود. وقتی خودرو روشن می‌شد، به آرامی بلند می‌شد و وقتی متوقف می‌شد، دوباره پایین می‌آمد. مدل سری ۳ در سال ۱۹۶۷ نیز اولین خودروی تولید انبوهی بود که از چراغ‌های جهت‌دار (directional headlights) بهره می‌برد.

نمایشی اما پیچیده 
این ویژگی‌ها، همراه با طراحی جلوتر از زمان خود و زیبای فلامینیو برتونی، باعث شدند DS از هر خودروی دیگری در جاده‌های دهه ۱۹۵۰ متمایز شود. سیستم تعلیق هیدروپنوماتیک اگرچه پیچیده بود و در صورت خرابی تعمیر آن دشوار به نظر می‌رسید، اما تماشای بلند شدن خودرو و حرکت آن واقعاً صحنه‌ای تماشایی بود. علاوه بر این، سیستم هیدرولیک شامل تنظیم خودکار ارتفاع و تنظیم ارتفاع سواری توسط راننده بود که همگی در داخل شرکت توسعه یافته بودند. همچنین فرمان هیدرولیک، جعبه دنده نیمه‌خودکار (بدون نیاز به کلاچ، اما هنوز نیاز به تعویض دستی دنده بود) و سقفی از جنس فایبرگلاس از دیگر ویژگی‌های این خودرو بودند.

در طول ۲۰ سال تولید، با وجود اینکه تنها یک نسل از این خودرو تولید شد (اما سه به‌روزرسانی انجام گرفت)، سیتروئن نزدیک به ۱.۵ میلیون دستگاه از این مدل را در سراسر جهان فروخت. DS یک افسانه بود و هنوز هم هست. این خودرو نه تنها یک نماد از نوآوری‌های سیتروئن، بلکه یک شاهکار طراحی و مهندسی است که تا امروز الهام‌بخش بسیاری از خودروسازان باقی مانده است.

هوندا اینسایت

نسل اول هوندا Insight یک جهش تکنولوژیکی برای هوندا بود، اما از نظر طراحی گامی به عقب به نظر می‌رسید. پنل‌های بدنه‌ای که به زمین نزدیک بودند و چرخ‌های توپر، فریاد می‌زدند که این خودرو “برای تونل باد طراحی شده است”. اما آن‌چه واقعاً به نسل اول Insight ظاهری عجیب می‌داد، دامن‌های بزرگ روی چرخ‌های عقب بود که باعث می‌شد خودرو شبیه به سگی به نظر برسد که دم خود را بین پاهایش جمع کرده است!

اما در سال ۱۹۹۹، Insight یک پیشرو تکنولوژیکی بی‌نظیر بود. این خودرو با فاصله‌ای چند ماهه از تویوتا پریوس وارد بازار آمریکا شد و به اولین خودروی هیبریدی قابل خریداری در این کشور تبدیل شد. با تمرکز اصلی بر مصرف سوخت، بدنه این خودرو (که از آلومینیوم ساخته شده بود) بسیار آیرودینامیک (با ضریب درگ ۰.۲۵) طراحی شده بود، تا حدی که ظاهری کمی عجیب و غریب داشت. زیر کاپوت، یک موتور یک لیتری سه‌سیلندر خطی قرار داشت که به یک موتور الکتریکی متصل شده بود. نیروی موتور الکتریکی توسط یک بانک باتری متشکل از ۱۲۰ باتری نیکل-متال هیدرید** تأمین می‌شد که تنها ۱۴۴ ولت برق تولید می‌کرد.

Insight با ترکیبی از فناوری پیشرفته و طراحی غیرمعمول، نشان داد که هوندا چقدر جسورانه به سمت آینده حرکت می‌کند. این خودرو نه تنها یک گام بزرگ در صنعت خودروهای هیبریدی بود، بلکه اثبات کرد که می‌توان با نوآوری و خلاقیت، استانداردهای جدیدی را تعیین کرد.

عرض کم چرخ‌ها و دامن‌های بدنه کمکی نکردند
سیستم ترکیبی موتور بنزینی و الکتریکی در Insight مجموعاً ۴۰ کیلووات (۵۴ اسب بخار) و ۱۲۳ نیوتن‌متر (۹۱ پوند-فوت) گشتاور تولید می‌کرد، که برای خودرویی با وزن سبک (۸۳۸ کیلوگرم) کافی بود تا به مصرف ترکیبی ۴.۴ لیتر بر ۱۰۰ کیلومتر (۵۳ مایل بر گالن) برسد. Insight هرگز برنده مسابقات طراحی نمی‌شد، و عرض باریک‌تر چرخ‌های عقب (۱۰ سانتیمتر کمتر از چرخ‌های جلو) به همراه آن کاورهای بزرگ روی چرخ‌ها، به جذابیت ظاهری آن کمکی نمی‌کرد. اما این خودرو پایه‌ای را برای خودروهای هیبریدی آینده بنا نهاد.

امروزه ما اساساً از همان سیستم پیشرانه استفاده می‌کنیم، اما خوشبختانه با طراحی‌های طبیعی‌تر و جذاب‌تر. Insight ثابت کرد که فناوری هیبریدی می‌تواند عملی و کاربردی باشد، حتی اگر ظاهر آن در ابتدا کمی عجیب به نظر برسد. این خودرو راه را برای نسل‌های بعدی خودروهای دوستدار محیط زیست باز کرد و نشان داد که آینده خودروها در ترکیب فناوری‌های نوین و طراحی‌های هوشمندانه است.

مرسدس بنز 300SL

همان‌طور که از نامش پیداست، مرسدس بنز ۳۰۰ SL (SL = Super Leicht به معنای فوق‌سبک) یک نمایش اولیه از توانایی‌های مهندسی این غول خودروسازی آلمانی بود، حتی درست چند سال پس از ویرانی‌های جنگ جهانی دوم. با طراحی شاسی لوله‌ای برای کاهش وزن و درهای گالوینگ (gullwing) برای مدل کوپه، ۳۰۰ SL هم از نظر ظاهری چشم‌نواز بود و هم از نظر مهندسی فوق‌العاده خلاقانه. موتور سه لیتری شش‌سیلندر خطی آن از تزریق سوخت نوآورانه‌ای استفاده می‌کرد که به افزایش قدرت کمک می‌کرد، و حداکثر سرعت آن ۲۶۰ کیلومتر بر ساعت (۱۶۲ مایل بر ساعت) بود – این خودرو را به سریع‌ترین خودروی تولیدی زمان خود تبدیل کرده بود.

۳۰۰ SL نه تنها یک خودروی اسپرت خارق‌العاده بود، بلکه نمادی از بازسازی و پیشرفت آلمان پس از جنگ محسوب می‌شد. این خودرو با ترکیبی از زیبایی، عملکرد و فناوری پیشرفته، جایگاه مرسدس بنز را به عنوان یکی از پیشروان صنعت خودرو تثبیت کرد.

 ۳۰۰ SL – و نقش آمریکا در تولد آن
یک واقعیت جالب این است که بازار بزرگ آمریکا نقش مهمی در تولد ۳۰۰ SL ایفا کرد. واردکننده مرسدس در آمریکا تقریباً فروش بیش از ۱,۰۰۰ دستگاه را تضمین کرده بود، که به مرسدس اطمینان لازم برای ادامه این پروژه گران‌قیمت را داد. علاوه بر شاسی فولادی، سایر قسمت‌های بدنه مانند کاپوت، درها، داشبورد و درب صندوق عقب همگی از آلومینیوم ساخته شده بودند تا وزن خودرو کاهش یابد. البته مصرف سوخت (۱۴ مایل بر گالن یا حدود ۱۶.۸ لیتر بر ۱۰۰ کیلومتر) در اولویت‌های مهندسان نبود.

امروزه، با تنها ۱,۴۰۰ دستگاه کوپه ساخته‌شده، ۳۰۰ SL یکی از محبوب‌ترین خودروها در دنیای کلاسیک‌کارهاست، و مدل‌های آن در حراجی‌ها به قیمت‌هایی بین ۲.۵ تا ۳.۵ میلیون دلار به فروش می‌رسند. این خودرو نه تنها یک نماد از تاریخ خودرو، بلکه یک شاهکار مهندسی و طراحی است که هنوز هم الهام‌بخش بسیاری از علاقه‌مندان به خودروهای کلاسیک است.

تاکر ۴۸

با پایان جنگ جهانی دوم در اواسط دهه ۱۹۴۰، وضعیت منحصر به‌فردی در صنعت خودروی آمریکا به وجود آمد. در حالی که سه شرکت بزرگ دیترویت (فورد، جنرال موتورز و کرایسلر) هنوز تحت تأثیر سرمایه‌گذاری و تولید ماشین‌آلات جنگی بودند، فرصتی برای شرکت‌های کوچک‌تر و مستقل ایجاد شد تا به سرعت یک خودروی مدرن را به بازار عرضه کنند.

استودبیکر یکی از شرکت‌هایی بود که این فرصت را دید، اما شرکت دیگری به نام تاکر نیز وجود داشت که مالک آن، پریستون تاکر، از قبل از جنگ روی یک مفهوم جدید کار می‌کرد. مدل جدید او، یک کوپه دو در با طراحی مدرن و زیبا، به سادگی ۴۸ نامیده شد (سال عرضه آن). از نظر ظاهری، یک چراغ جلو سوم برجسته در مرکز جلوپنجره وجود داشت (که می‌توانست همراه با فرمان بچرخد – اولین بار در خودروهای آمریکایی)، در حالی که بدنه پایین، فضای شیشه‌ای بالا و ورودی‌های هوا در جلوی چرخ‌های عقب به آن ظاهری متمایز می‌داد.

این خودرو نه تنها از نظر طراحی پیشرو بود، بلکه ویژگی‌های فنی نوآورانه‌ای نیز داشت که آن را از رقبا متمایز می‌کرد. متأسفانه، به دلایل مختلف از جمله مشکلات مالی و چالش‌های قانونی، تنها ۵۱ دستگاه از تاکر ۴۸ ساخته شد. با این حال، این خودرو به عنوان نمادی از جسارت و نوآوری در تاریخ خودروی آمریکا باقی مانده است.

موتور بزرگ و قدرتمند بوکسر در عقب
نوآوری‌های تاکر ۴۸ بسیار زیاد بودند. موتور آن یک بوکسر-۶ ۵.۵ لیتری منحصر به‌فرد بود که در عقب خودرو قرار داشت و از بلوک آلومینیومی خنک‌شونده با آب استفاده می‌کرد. این خودرو همچنین به سیستم تعلیق مستقل و ترمزهای دیسکی در هر چهار چرخ مجهز بود. از دیگر نوآوری‌های آن زمان می‌توان به کمربندهای ایمنی، داشبورد پددار برای افزایش ایمنی در تصادفات، ترمز دستی قفل‌شونده و سیستم تزریق سوخت اشاره کرد.

در نهایت، این پروژه برای یک شرکت کوچک مانند تاکر بیش از حد پیچیده و پرهزینه شد. پس از تولید تنها **۵۱ دستگاه**، شرکت در سال ۱۹۴۹ مجبور به اعلام ورشکستگی شد و فعالیت خود را متوقف کرد. این موضوع باعث شد تاکر ۴۸ به یکی از **محبوب‌ترین و جذاب‌ترین خودروهای آمریکایی دوران پس از جنگ** تبدیل شود. امروزه، این خودرو نه تنها یک گنجینه برای کلکسیونرها، بلکه نمادی از جسارت و رویاپردازی در صنعت خودرو است.

میتسوبیشی ۳۰۰۰ GT VR-4

در دورانی که امروزه به عنوان عصر طلایی سوپرکارهای ژاپنی شناخته می‌شود، شرکت کمی غیرمعمول میتسوبیشی یک کوپه اسپرت معرفی کرد که نه تنها با رقبای سرشناس خود مانند مزدا RX-7 (با موتور روتاری)، تویوتا سوپرا و نیسان ۳۰۰ZX رقابت می‌کرد، بلکه از نظر فناوری نیز از آن‌ها پیشی گرفت و با مجموعه‌ای از ویژگی‌های پیشرفته، خود را متمایز کرد.

مدل برتر این سری (که نسخه‌های بدون توربو نیز داشت) ۳۰۰۰GT VR-4 نام داشت و از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۹ در سه نسل مختلف تولید شد. نام نسبتاً طولانی این خودرو به مشخصات فنی آن اشاره داشت: عدد ۳۰۰۰ به حجم موتور (۳ لیتری) و VR-4 مخفف “viscous realtime-4wd” بود که نشان‌دهنده سیستم چهارچرخ‌محرک با دیفرانسیل مرکزی و کوپلینگ ویسکوز برای توزیع قدرت بین محورهای جلو و عقب بود.

بیشتر یک گرندتورر بود تا یک خودروی مسابقه‌ای چابک 
موتور بزرگ V6 به صورت عرضی در جلو نصب شده بود و پس از مدتی استفاده از جعبه دنده دستی پنج‌سرعته ساخت Getrag، میتسوبیشی از سال ۱۹۹۴ به بعد به جعبه دنده شش‌سرعته (با دنده ششم بلند برای افزایش سرعت نهایی) روی آورد. عملکرد این خودرو برای آن دوران عالی بود و شتاب ۰ تا ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت زیر ۵ ثانیه غیرمعمول نبود. اما وزن نسبتاً زیاد آن (۱,۶۹۵ کیلوگرم) در نهایت به یک نقطه ضعف تبدیل شد و باعث شد شتاب در حال حرکت کاهش یابد. به همین دلیل، ۳۰۰۰GT بیشتر یک گرندتورر سریع بود تا یک خودروی مسابقه‌ای چابک.

با این حال، ۳۰۰۰GT VR-4 به عنوان یکی از نمادهای صنعت خودروی ژاپن در دهه ۹۰، جایگاه ویژه‌ای در دل علاقه‌مندان به خودروهای اسپرت دارد. این خودرو ترکیبی از فناوری پیشرفته، طراحی جذاب و عملکرد خیره‌کننده بود که هنوز هم طرفداران زیادی دارد.

آستون‌ مارتین لاگوندا

اگر به طراحی‌های گُوِه‌ای (wedge) در خودروها علاقه دارید، با خطوط مستقیم و لبه‌های تیز، آستون مارتین لاگوندا یک کلاسیک فوری است. پس از عرضه مدل اولیه در سال ۱۹۷۴، آستون مارتین طراحی جدید و امروزه شناخته‌شده‌ای (اثر ویلیام تاونز) را ارائه کرد که با شکل گوه‌ای چشم‌نواز و خطوط مستقیم در جلو و عقب، توجه همه را به خود جلب کرد.

آستون مارتین که بیشتر به خاطر کوپه‌ها و کابریولت‌های دو در خود شناخته می‌شد، تلاش کرد تا با معرفی یک سدان چهار در بلندتر، جذابیت خود را گسترش دهد، اما در عین حال لوکس و عملکرد بالا را حفظ کند. این امر با استفاده از موتور V8 قدرتمند و آشنا که زیر کاپوت بلند و شیب‌دار لاگوندا قرار داشت، ممکن شد.

الکترونیک مدرن (که به زودی کنار گذاشته شد) 
لاگوندا نه تنها به خاطر طراحی متمایز و قیمت سرسام‌آورش (این خودروی دست‌ساز یکی از گران‌ترین خودروهای زمان خود بود و تنها رولزرویس سیلور اسپور و بنتلی مولسان از آن پیشی می‌گرفتند)، بلکه به خاطر فضای داخلی مدرن‌اش نیز شناخته می‌شد. گفته می‌شود هزینه توسعه تنها بخش الکترونیک لاگوندا چهار برابر بودجه کل خودرو بود! در ازای این هزینه، شما یک صفحه ابزار دیجیتال (LCD) دریافت می‌کردید (که گفته می‌شود اولین خودروی تولیدی مجهز به این فناوری بود)، چراغ‌های جلو پاپ‌آپ و کنترل‌های لمسی (که به دلیل عدم قابلیت اطمینان، از سال ۱۹۸۰ توسط شرکت حذف شدند).

با وجود ظاهر خیره‌کننده لاگوندا، شهرت آن به خاطر الکترونیک فوق‌مدرن اما حساس، تا پایان عمرش همراه آن بود. در نهایت، تنها ۶۴۵ دستگاه از این مدل فروخته شد. لاگوندا نه تنها یک خودروی لوکس، بلکه یک نماد از جسارت و نوآوری در طراحی و فناوری بود که هنوز هم به عنوان یکی از جواهرات صنعت خودرو شناخته می‌شود.

BMW i3

با افزایش تقاضا برای خودروهای الکتریکی در اوایل دهه ۲۰۰۰، بی‌ام‌دبلیو (و بسیاری از تولیدکنندگان آلمانی دیگر) تصمیم گرفتند یک مجموعه مدل جداگانه برای خودروهای الکتریکی جدید خود ایجاد کنند، همه تحت برند جدید i برای اولین گام، این شرکت به سرعت دو مدل معرفی کرد: i3، یک خودروی شهری کوچک، و i8، یک کوپه اسپرت با طراحی کم‌ارتفاع.

i3 از چند جهت انقلابی بود، به‌ویژه به این دلیل که راه جدیدی را برای بی‌ام‌دبلیو در دنیای ناشناخته تولید انبوه خودروهای الکتریکی خانوادگی باز کرد. i3 بدنه‌ای کوچک با سقف بلند و فضای شیشه‌ای نسبتاً بزرگ داشت. بی‌ام‌دبلیو تلاش کرد تا با استفاده از پلیمر تقویت‌شده با فیبر کربن (سبک‌وزن و با استحکام بالا) برای بدنه سرنشین و شاسی آلومینیومی، وزن خودرو را تا حد امکان کاهش دهد. یکی دیگر از ویژگی‌های هوشمندانه طراحی، دو در عقب با لولاهای پشتی بود که مانند صدف باز می‌شدند.

جوایز متعدد برای i3 
پس از عرضه در سال ۲۰۱۳، i3 به سرعت به عنوان یک خودروی پیشرو تحسین شد و جوایزی مانند خودروی سبز سال جهان (۲۰۱۴) و طراحی خودروی سال جهان (۲۰۱۴) را از آن خود کرد. اگرچه باتری اولیه تنها ۲۲ کیلووات‌ساعت ظرفیت داشت، اما i3 کوچک به لطف وزن کم (۱,۱۹۵ کیلوگرم) می‌توانست حدود ۱۶۰ کیلومتر (۱۰۰ مایل) برد داشته باشد. بعدها، مدلی با مولد افزاینده دامنه حرکت (range-extender) معرفی شد که از یک موتور ۶۵۰ سی‌سی موتورسیکلت استفاده می‌کرد. این موتور به عنوان ژنراتور برای باتری عمل می‌کرد و برد خودرو را به ۲۴۰ کیلومتر (۱۵۰ مایل) افزایش می‌داد.

امروزه، خودروهای الکتریکی راه طولانی را پیموده‌اند. بی‌ ام‌ دبلیو تصمیم گرفته است علاوه بر مدل‌های معمولی با موتور احتراق داخلی (ICE)، مدل‌های هیبریدی و هیبریدی قابل شارژ، یک مدل تمام‌ الکتریکی نیز برای هر یک از خودروهای خانوادگی خود ارائه دهد. اما همه این‌ها بیش از یک دهه پیش آغاز شد، زمانی که i3 کوچک و دوست‌داشتنی به دنیا معرفی شد. این خودرو نه تنها یک گام بزرگ برای بی‌ ام‌ دبلیو، بلکه برای کل صنعت خودرو بود.


پربیننده ترین

آخرین اخبار


سایر اخبار مرتبط