اعتماد/ مردی که مدعی است در دفاع از خودش، جوانی را با ضربه چاقو کشته است، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت.

متهم دو سال قبل در جریان یک درگیری با وارد آوردن ضربه چاقو بر بدن جوانی او را کشت. دو سال قبل، چند مرد جوان پسری به نام میثم را در حالی که با چاقو زخمی‌شده بود، به بیمارستان رساندند. ساعاتی بعد میثم در بیمارستان جان باخت.

دوست میثم به ماموران گفت: میثم مقابل یک جگرکی اشتباهی برادرزاده مردی به نام سامان را زد و درگیری از آنجا شروع شد. سامان هم به تلافی با چاقو ضربه‌ای به میثم زد.

با دستگیری سامان، او به قتل اعتراف کرد و گفت: من در جگرکی بودم که دیدم برادرزاده‌ام را زده‌اند. کسی که برادرزاده‌ام را زد، میثم بود. او زمان کتک زدن برادرزاده‌ام اسم من را صدا می‌کرد. به او گفتم اگر با من مشکلی داری، چرا برادرزاده‌ام را می‌زنی؟ میثم گفت، جرات داری بزن. او قوی‌هیکل بود و زورم به او نمی‌رسید. چاقو کشیدم تا عقب برود. وقتی مرا زد، در دفاع از خودم با چاقو به او ضربه زدم.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران رفت. در جلسه رسیدگی، اولیای دم درخواست قصاص کردند.

سپس سامان در جایگاه قرار گرفت. او اتهام را قبول کرد و گفت: من برای دفاع از خودم این کار را کردم. مدتی قبل در یک بساط مشروب‌خوری که برادرزاده‌ام هم بود، یکی از دوستان که مست کرده بود سیلی محکمی ‌به او زد. من هم در دفاع از برادرزاده‌ام با دوستم دعوا کردم. این موضوع باعث کینه او شد و ما با هم دعوا داشتیم. دوستم به میثم گفته بود حال من را بگیرد و من را در خیابان جلوی بقیه کتک بزند، چون پاتوق من جگرکی بود، میثم آنجا سراغم آمده بود.

متهم گفت: میثم برادرزاده‌ام را با من اشتباه گرفته و به او سیلی زده بود. بعد که فهمیده بود اشتباه گرفته عذرخواهی کرده بود. میثم وقتی من را دید و فهمید سامان من هستم دعوا را شروع کرد. به او گفتم چرا برادرزاده‌ام را زده‌ای که من را هم زد. چون هیکلش قوی بود، چاقو کشیدم. او گفت اگر جرات داری بزن. راه را بر من بسته بود و نمی‌گذاشت بروم. بعد یک سیلی دیگر به من زد. من هم برای اینکه بتوانم فرار کنم یک ضربه به او زدم. من مشکل اعصاب دارم. وقتی مرا زد کاملاً گیج شدم و برای نجات خودم یک ضربه زدم.

بعد از پایان محاکمه، قضات وارد شور شدند و متهم را در دفاع مشروع محق دانستند اما از آنجا که زیاده‌روی کرده بود، او را به پرداخت دیه و ۱۰ سال حبس محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض اولیای دم قرار گرفت و این بار دیوان عالی کشور استدلال دادگاه بدوی را قبول نکرد و حکم را نقض کرد.

پرونده برای رسیدگی مجدد به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری استان تهران ارجاع شد. در جلسه رسیدگی، اولیای دم باز هم اعلام کردند که درخواست قصاص دارند.

متهم یک بار دیگر در جایگاه قرارگرفت و گفت: من چاره‌ای بجز زدن میثم نداشتم. او می‌خواست من را بزند و اجازه فرار هم به من نمی‌داد.

سپس وکیل اولیای دم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: متهم خلاف می‌گوید. او راه‌های زیادی برای فرار داشت. یکی از شاهدان توضیح داده است که او می‌توانست فرار کند اما خودش دوباره دعوا را شروع کرد. این مرد چاقو را در هوا چرخانده و سپس بر بدن مقتول وارد کرده است. در حالی که می‌توانست عقب‌عقب فرار کند.

در نهایت، هیات قضات وارد شور شدند تا برای سرنوشت این مرد تصمیم بگیرند.