شنبه 24 فروردین 1404 - 21:43

کد خبر 867851

شنبه 24 فروردین 1404 - 18:53:00


یک پژوهشگر: پتانسیل درگیری نظامی میان ایران و آمریکا وجود دارد


هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

به اعتقاد عزیزی، گفت‌وگوهای غیرمستقیم شانسی برای موفقیت ندارند و باید این گفت‌وگوها به گفت‌وگوهای مستقیم و تعامل معنی‌دار تبدیل شوند.
 
امروز مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در مسقط آغاز می‌شود. برای بررسی شانس موفقیت این مذاکرات با حمیدرضا عزیزی، تحلیل‌گر مسائل بین‌الملل گفت‌وگو کردیم. عزیزی معتقد است که چه به لحاظ شکلی و چه به لحاظ محتوایی چالش‌های زیادی در مقابل موفقیت این گفت‌وگوها وجود دارد. به اعتقاد عزیزی، گفت‌وگوهای غیرمستقیم شانسی برای موفقیت ندارند و باید این گفت‌وگوها به گفت‌وگوهای مستقیم و تعامل معنی‌دار تبدیل شوند. در ادامه متن کامل گفت‌وگوی «هم‌میهن» را با حمیدرضا عزیزی، پژوهشگر اندیشکده شورای خاورمیانه در امور جهانی مطالعه می‌کنید.
 
‌چه اندازه به مذاکرات پیش روی ایران و آمریکا خوش‌بین هستید و فکر می‌کنید آیا فرمت مذاکرات غیر مستقیم بختی برای موفقیت داشته باشد؟

شکل و محتوای مذاکراتی که قرار است بین ایران و آمریکا انجام شود، هر دو از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. از لحاظ شکلی صرف انجام مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا بختی برای رسیدن به توافق ندارد. تنها در صورتی می‌توان به گفت‌وگوهایی که ایران و آمریکا از امروز در عمان آغاز می‌کنند، خوشبینانه نگاه کرد که گفت‌وگو و تعامل‌های دیپلماتیک مستقیم میان دو طرف ایجاد شود و هر چه سریع‌تر زمینه‌ای برای تعامل مستقیم معنادار برای تهران و واشنگتن ایجاد شود.

بعد از اظهارات اخیر دونالد ترامپ در مورد مذاکره مستقیم و اظهارنظر مقام‌های ایرانی، به نظر می‌رسد که هدف مذاکرات مقدماتی مسقط همین باشد که به مذاکرات مستقیم ختم شود. به باور من رویکرد مذاکرات غیرمستقیم که در دولت چهاردهم دنبال می‌شود، یک راه‌حل میانه‌ای است، که از یک طرف به نگرانی‌ها و ملاحظات مطرح‌شده در مورد مذاکره مستقیم توجه شود و از طرف دیگر پنجره دیپلماسی بسته نشود.

اما باید دید طرف مقابل تا چه زمانی حاضر به استمرار این فرمت است و آیا مذاکراتی که قرار است روز شنبه برگزار شود، زمینه‌ساز تعامل جدی‌تر خواهد شد یا نه. مسلم است که دونالد ترامپ تمایلی به دیپلماسی مخفی برای طولانی‌تر کردن مذاکرات غیرمستقیم ندارد. ترامپ نه‌فقط در پرونده ایران، بلکه در تمام پرونده‌های سیاست خارجی آمریکا به دنبال توافق است و رویکردی هم که همیشه در رابطه با شرکای ایالات متحده در پیش گرفته‌است، رویکرد تعامل دوجانبه و مستقیم است. به همین دلیل اگر تهران به تعامل غیرمستقیم اصرار داشته‌باشد، چالش‌های جدی در پیش رو خواهد بود.

به لحاظ محتوا باید منتظر بود و دید که خواسته‌های واقعی که از سوی آمریکا مطرح می‌شود، چه چیزهایی است. طیف گسترده‌ای از مطالبه‌ها از مقام‌های آمریکایی شنیده‌ایم که بسیاری از آنها به صورت بنیادین برای جمهوری اسلامی ایران سازش‌ناپذیر تلقی می‌شوند. مطالبه‌های آمریکا از شرط ساده و بسیط عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای شروع می‌شود که بارها هم مورد تاکید دونالد ترامپ و استیو ویتکاف، فرستاده او به خاورمیانه قرار گرفته‌است و تا مطالبه‌های حداکثری که مایک والتز، مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا مبنی بر جمع شدن کل برنامه هسته‌ای ایران مطرح کرده‌است.

اینکه کدام‌یک از این خواسته‌ها و اینکه چیزی در میان این دو سوی طیف قرار است مبنای مذاکرات طرف آمریکایی قرار بگیرد، مسئله‌ای است که باید منتظر باشیم تا در فرآیند مذاکرات مشخص شود. هرچند باب مذاکرات گشوده شده‌است، اما با توجه به ابهام‌‌هایی که در مورد شکل و محتوای مذاکرات وجود دارد، خیلی زود است که در مورد آن خوش‌بین بود.

‌به اعتقاد شما با توجه به تهدیدهایی که دونالد ترامپ مطرح کرده تا چه اندازه دو کشور در آستانه یک منازعه مستقیم هستند؟

فضای منطقه‌ای به لحاظ نظامی دست کم در دو دهه اخیر، یعنی از زمان حمله آمریکا به عراق تاکنون، به این اندازه مستعد یک درگیری بین ایران و ایالات متحده نبوده‌است. نوع آرایش نظامی آمریکا در منطقه چیزی نیست که بتوان به سادگی آن را نادیده گرفت. این آرایش میدانی نشان می‌دهد که گزینه نظامی به عنوان یک گزینه جدی در دستور آمریکا قرار دارد، هرچند تمام شواهد نشان‌دهنده این است که اولویت آمریکا هم دیپلماسی است.

البته این اولویت دیپلماسی از سر خیرخواهی نیست، بلکه به این جهت است که درگیر شدن در یک منازعه، طبیعتاً نه برای آمریکا و نه برای شرکای این کشور بدون هزینه نیست. اما اگر به نوع دیپلماسی مطلوب دونالد ترامپ توجه کنیم، می‌بینیم که «دیپلماسی قهری Coerive Diplomacy» یا دیپلماسی با پشتوانه زور روش مطلوب او برای مذاکره است. از یک جنبه و از یک منظر می‌توان گفت که در جهان‌بینی ترامپ این تهدیدها بخشی از دیپلماسی است و نه در تناقض با دیپلماسی. این تهدیدها را باید در چارچوب رویکرد «بازگشت عظمت آمریکا» و تاکید بر جایگاه جهانی آمریکا تلقی کرد.

به اعتقاد من در کوتاه‌مدت امکان یک منازعه میان ایران و ایالات متحده ممکن است که به دو دلیل اتفاق بیفتد. نخستین عامل می‌تواند اشتباه محاسباتی از سوی هر یک از دو طرف باشد، در قالب یک اقدام تحریک‌آمیز که از جانب طرف مقابل به عنوان یک اقدام جنگی تلقی شود. مثلاً در چارچوب عملیاتی که ایالات متحده آمریکا در یمن انجام می‌دهد، اگر به صورت مستقیم دارایی‌های ایران مورد هدف قرار بگیرد، ممکن است که تشدید تنش رخ دهد.

در طرف ایرانی هم اگر اقدامی از جانب گروه‌های مورد حمایت ایران در منطقه رخ بدهد که پرسنل آمریکایی را تحت تاثیر قرار دهد، تشدید تنش رخ خواهد داد. به همین دلیل همچنان پتانسیل بالایی برای یک درگیری ناخواسته وجود دارد. عامل دوم احتمال مین‌گذاری در مسیر از جانب بازیگرانی است که تمایلی به موفقیت دیپلماسی ندارند.

نسبت به دوره برجام شمار این بازیگران کمتر شده‌است و در این دوره می‌توان گفت که فقط اسرائیل چنین تمایلی دارد. در این چارچوب احتمال یک اقدام اطلاعاتی یا امنیتی یا نظامی از سوی اسرائیل وجود دارد که سعی کند چارچوب مذاکرات را از بین ببرد. البته اسرائیل در این زمینه بسیار محتاط خواهد بود، چراکه نمی‌خواهد دونالد ترامپ را از خودش برنجاند و می‌تواند هزینه‌های زیادی برای اسرائیل داشته‌باشد.

اما در مجموع با آرایش نظامی که از سوی هر دو طرف شکل گرفته‌است، اگر طرف‌ها به این نتیجه برسند که امکانی برای رسیدن به یک توافق دیپلماتیک وجود ندارد، در این صورت پتانسیل منازعه بالا است.

‌وضعیت مذاکرات اخیر ایران و آمریکا چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با مذاکرات سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۴ که به توافق برجام منجر شد دارد؟

تفاوت‌های زیادی وجود دارد. به گمان من تفاوت‌های شرایط کنونی با دوران مذاکرات برجام، بسیار بیشتر از شباهت‌ها است. تنها شباهت موضوع مذاکرات است که همچنان برنامه هسته‌ای ایران است و بازیگران اصلی است که ایران در یک سو و قدرت‌های غربی در طرف مقابل قرار گرفته‌اند. اما شکل مذاکرات به شکل کامل تغییر کرده‌است. ما در چارچوب مذاکراتی که انجام می‌شود، چیزی به اسم ۱+۵ نمی‌بینیم و در عمل دیگر گروه ۱+۵ وجود ندارد.

چیزی که ما شاهد آن هستیم شامل تعامل ایران با سه قدرت اروپایی یا اصطلاحاً E3 است که منطق خاص خودش را دارد و بیشتر با هدف جلوگیری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه پیش می‌رود. از طرفی شاهد تعامل ایران با روسیه و چین هستیم که در قالب روابط بین شرکا قابل فهم است و ایران می‌خواهد حمایت سیاسی و دیپلماتیک این دو قدرت را در شورای امنیت داشته‌باشد. اخیراً تعامل با ایالات متحده در قالب مکاتبه و همچنین در چارچوب مذاکرات غیرمستقیم فعال شده‌است. عملاً چارچوب مذاکراتی ۱+۵ و ایران به سه پاره جدا از هم تبدیل شده‌است.

برجام اساساً یک توافق چندجانبه بود، اما الان هر توافقی که انجام شود، یک توافق دوجانبه بین ایران و ایالات متحده آمریکا خواهد بود. البته بقیه بازیگران هم از چنین توافقی نفع خواهند برد و با آن مخالفتی نخواهند کرد، روسیه، چین و قدرت‌های اروپایی منافع خودشان را دارند. از لحاظ موضوعی هم مذاکرات تغییراتی داشته‌است، هرچند موضوع گفت‌وگو همچنان پرونده هسته‌ای ایران است، اما پیشرفت‌های هسته‌ای ایران در حدی است که حتی اگر ایران بپذیرد که به لحاظ عملی به محدودیت‌های برجامی بازگردد، باز هم به شکل بالقوه پتانسیل نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران نسبت به دوران مذاکرات برجام بسیار بیشتر است، چراکه ایران غنی‌سازی تا ۶۰ درصد را انجام داده‌است و سانتریفیوژهای مدرن خود را مورد استفاده قرار داده‌است.

ایران از فرصت خروج آمریکا از برجام استفاده کرد و برنامه هسته‌ای خود را به شکل بازگشت‌ناپذیری توسعه داد. در عین حال موضوع‌های جدیدی هم وجود دارد که طبیعتاً طرف آمریکایی علاقه‌مند است در مذاکرات مطرح کند؛ به‌ویژه مسائل منطقه‌ای و بحث اسرائیل برای آمریکا اهمیت دارد. یک تفاوت دیگر با مذاکرات پیش از ۲۰۱۵ وجود دارد و آن هم تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران است.

ایرانی که سال ۲۰۱۵ با موفقیت توانسته‌بود بشار اسد را در قدرت حفظ کند و حزب‌الله در اوج قدرت خودش بود، حالا با شرایطی مواجه است که کل گروه‌های متحد ایران در منطقه زیر ضرب رفته‌اند و بشار اسد سقوط کرده‌است. چه به لحاظ شکلی، چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ جایگاه بازیگران من فکر می‌کنم تفاوت‌های زیادی در مذاکرات کنونی نسبت به مذاکرات قبل از ۲۰۱۵ ایجاد شده‌است که رسیدن به هر توافقی را پیچیده‌تر می‌کند.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط