چهارشنبه 28 فروردین 1404 - 10:26

کد خبر 871993

چهارشنبه 28 فروردین 1404 - 09:05:00


روزنامه نگار آمریکایی: چرا دنیا دیگر روی واشنگتن حساب نمی‌کند؟


فرارو/متن پیش رو در فرارو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست

توماس فریدمن در مقاله خود در نیویورک تایمز به بررسی تصمیمات ترامپ در سیاست‌های تعرفه‌ای می‌پردازد که با تکیه بر تیمی فاقد تجربه و برنامه‌ریزی منسجم، به شکست‌های سیاسی، آشفتگی اقتصادی و تضعیف اعتماد جهانی انجامید. او معتقد است که ترامپ با بی‌توجهی به ظرفیت همکاری با متحدانش، فرصت ایجاد اهرم فشار مؤثر بر چین را از دست داد و به‌جای آن، ایالات متحده را هم‌زمان در مقابل چین و شرکای سنتی‌اش قرار داد.
 
توماس فریدمن-نیویورک تایمز| بسیاری از واکنش‌ها به عقب‌نشینی گسترده رئیس‌جمهور ترامپ از طرح جنجالی‌اش برای اعمال تعرفه‌های فراگیر جهانی قابل تصور است، اما در نهایت، یک برداشت بیش از همه تکرار می‌شود: زمانی که افرادی بدون صلاحیت و تجربه را به کار می‌گیرید، نباید از بروز بی‌نظمی و آشفتگی تعجب کنید. واقعیت آن است که ما چنین افرادی را در رأس امور قرار داده‌ایم.

تصمیم دقیقه آخری ترامپ؛ تعویق ۹۰ روزه برای همه جز چین
تصور کنید رئیس‌جمهور ترامپ، به همراه «هاوارد لوتنیک»، وزیر بازرگانی و یکی از چهره‌های اصلی در طراحی این سیاست‌ها، «اسکات بسنت»، وزیر خزانه‌داری و از نزدیک‌ترین مشاوران اقتصادی و «پیتر ناوارو»، مشاور ارشد تجاری کاخ سفید طی هفته‌های گذشته چه پیام‌هایی را به‌طور مکرر منتقل کرده‌اند: ترامپ از موضع خود در قبال تعرفه‌ها عقب‌نشینی نخواهد کرد. دلایل این موضع‌گیری، بسته به روایت‌ها متفاوت است: از تلاش برای مقابله با بحران مرگ‌ومیر ناشی از فنتانیل در میان جوانان گرفته تا تأمین منابع مالی لازم برای کاهش مالیات‌ها در آینده و یا حتی تحت فشار قرار دادن جهان برای افزایش واردات از ایالات متحده. به گفته آنها، مخالفت‌ها از سوی وال‌استریت و نگرانی‌های سرمایه‌گذاران درباره زیان‌های احتمالی در بازار سهام، تأثیری بر تصمیم رئیس‌جمهور نخواهد داشت. 
پس از آن‌که بازار‌های مالی با اتکا به این «اصول» اعلام‌شده دچار نوسان و آشفتگی شدند، اصولی که بی‌تردید بسیاری از آمریکایی‌ها را در اوج نگرانی به فروش سهام واداشت، ترامپ روز چهارشنبه اعلام کرد که بخش عمده‌ای از تعرفه‌های پیشنهادی، به استثنای آنچه برای چین در نظر گرفته شده، برای مدت ۹۰ روز به تعویق خواهد افتاد. این تصمیم در عمل پیامی صریح برای جهان و به‌ویژه برای چین به همراه داشت: «من توان تحمل فشار را نداشتم.» اگر بنا بود کتابی درباره این روند نگاشته شود، شاید عنوان مناسب آن «هنر عقب‌نشینی پرهیاهو» می‌بود.

از دست دادن اعتماد؛ هزینه واقعی تعرفه‌های ترامپ
اما نباید تصور کرد که تنها خسارت واردشده، صرفاً مالی بوده است. آنچه در این میان از میان رفت، سرمایه‌ای به‌مراتب ارزشمندتر بود: اعتماد. در هفته‌های اخیر، ایالات متحده به برخی از نزدیک‌ترین متحدان خود، یعنی کشور‌هایی که پس از حملات یازدهم سپتامبر، در عراق و افغانستان در کنار واشنگتن ایستاده بودند، این پیام را منتقل کرد که تفاوتی میان آنها و رقبایی چون چین و روسیه وجود ندارد. همه مشمول یک سیاست تعرفه‌ای یکسان شدند؛ بدون هیچ استثنایی حتی برای «دوستان و خانواده». اکنون این پرسش جدی مطرح است: آیا این شرکای سابق همچنان به دولت آمریکا برای همراهی در شرایط دشوار اعتماد خواهند کرد؟

این رویکرد تجاری، معادل اقتصادی خروج پرآشوب دولت بایدن از افغانستان بود؛ رویدادی که ایالات متحده هنوز به‌طور کامل از تبعات آن رهایی نیافته است. با این حال، جو بایدن دست‌کم آمریکا را از جنگی پرهزینه و بی‌نتیجه خارج کرد؛ جنگی که به باور نگارنده، پایان آن به بهبود موقعیت کلی کشور انجامید. در مقابل، دونالد ترامپ ایالات متحده را وارد نوعی جنگ بی‌سرانجام (این بار در حوزه تجارت) کرد.

واقعیت آن است که ایالات متحده با چین با یک عدم توازن تجاری جدی مواجه است که باید به آن رسیدگی شود و در این زمینه، ترامپ بر نکته‌ای درست انگشت گذاشت. چین در حال حاضر حدود یک‌سوم از کل تولیدات جهانی را در اختیار دارد و در مسیر تبدیل‌شدن به قطب صنعتی جهان قرار گرفته است؛ توانی که می‌تواند در آینده، تأمین‌کننده تقریباً همه نیاز‌های تولیدی در سراسر جهان باشد. اگر روند کنونی بدون کنترل ادامه یابد، این وضعیت نه تنها به زیان ایالات متحده، بلکه برای اروپا و بسیاری از کشور‌های در حال توسعه نیز مضر خواهد بود. حتی خود چین نیز از این ماجرا مصون نخواهد ماند؛ چرا که با تمرکز بیش از حد بر صنایع صادرات‌محور، از توسعه زیرساخت‌های اجتماعی و بهداشتی خود که هم‌اکنون نیز با ضعف‌های جدی مواجه‌اند، غافل مانده است.

شکاف در اتحادها؛ ترامپ و جبهه‌ای که علیه خودش ساخت
با این حال، زمانی که کشوری به وسعت و قدرت چین با جمعیتی بالغ بر ۱.۴ میلیارد نفر و برخوردار از نیروی انسانی مستعد، زیرساخت‌های گسترده و ذخایر مالی قابل توجه در برابر شما قرار دارد، موفقیت در هرگونه مذاکره، مستلزم این مسأله است که شما از یک اهرم فشار مؤثر برخوردار باشید. کارآمدترین مسیر برای دستیابی به این اهرم، آن بود که رئیس‌جمهور ترامپ کشور‌های متحد ایالات متحده از جمله اعضای اتحادیه اروپا، ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، برزیل، ویتنام، کانادا، مکزیک، هند، استرالیا و اندونزی را گرد هم آورد و یک جبهه بین‌المللی منسجم در برابر چین شکل دهد. در این چارچوب، مذاکره می‌توانست به یک تلاش جمعی جهانی در برابر پکن بدل شود؛ نه صرفاً یک رویارویی دوجانبه.

در چنین سناریویی، ایالات متحده می‌توانست با پشتوانه یک ائتلاف بین‌المللی، این پیام روشن را به پکن منتقل کند: «ما به‌عنوان مجموعه‌ای از قدرت‌های اقتصادی جهان، در دو سال آینده به‌تدریج نرخ تعرفه‌های صادراتی شما را افزایش خواهیم داد تا شما را ترغیب کنیم از یک اقتصاد صرفاً صادرات‌محور به سمت مدلی متوازن‌تر و مبتنی بر تقاضای داخلی حرکت کنید. در عین حال، از شما دعوت می‌کنیم تا زنجیره‌های تأمین و ظرفیت‌های تولیدی خود را در کشور‌های ما ایجاد کنید (با الگوی شراکت ۵۰-۵۰) تا همان‌گونه که شما ما را ملزم به انتقال فناوری کردید، تخصص و ظرفیت‌های صنعتی‌تان نیز به ما بازگردد. هدف ما ایجاد یک جهان دوقطبی نیست؛ چرا که چنین نظمی، برای همه ما کم‌سودتر، ناپایدارتر و پرهزینه‌تر خواهد بود.».

اما به‌جای آن‌که رئیس‌جمهور ترامپ تلاش کند کل جهان صنعتی را در برابر چین متحد کند، مسیری را در پیش گرفت که نتیجه‌اش قرار گرفتن ایالات متحده در تقابل هم‌زمان با چین و بسیاری از همان شرکای صنعتی سابقش بود. اکنون پکن دریافته است که نه‌تنها ترامپ در مواضع خود عقب‌نشینی کرده، بلکه با شیوه رفتارش، موجب دور شدن متحدان دیرینه آمریکا شده است؛ تا جایی که ممکن است برخی از این کشور‌ها دیگر هرگز به همان شیوه گذشته در برابر چین در کنار واشنگتن قرار نگیرند. در مقابل، این احتمال وجود دارد که شماری از این کشور‌ها چین را به‌عنوان شریکی باثبات‌تر و قابل‌اتکاتر برای همکاری‌های بلندمدت ترجیح دهند. آنچه در این میان باقی مانده، صحنه‌ای پرابهام از عملکردی ناکام و تبعاتی بلندمدت برای اعتبار رهبری جهانی ایالات متحده است.


پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط