دوشنبه 02 مهر 1403 - 10:53

کد خبر 156094

چهارشنبه 18 مرداد 1402 - 11:30:00


شاعرانه/ چند شعر زیبا از استاد هوشنگ ابتهاج


خراسان/ شعر اول:
امشب به قصه دل من گوش می‌کنی
فردا مرا چو قصه فراموش می‌کنی
این دُر همیشه در صدف روزگار نیست
می‌گویمت ولی تو کجا گوش می‌کنی
دستم نمی‌رسد که در آغوش گیرمت

ای ماه با که دست در آغوش می‌کنی
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست
هشیار و مست را همه مدهوش می‌کنی
می جوش می‌زند به دل خم بیا ببین
یادی اگر ز خون سیاووش می‌کنی
گر گوش می‌کنی سخنی خوش بگویمت
بهتر ز گوهری که تو در گوش می‌کنی
جام جهان ز خون دل عاشقان پر است
حرمت نگاه دار اگرش نوش می‌کنی
سایه چو شمع شعله در افکنده‌ای به جمع
زین داستان که با لب خاموش می‌کنی
 

شعر دوم:
 نشود فاش کسی آن‌چه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
 
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه‌جا زمزمه عشق نهان من و توست
 
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
 
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست



پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط