دوشنبه 02 مهر 1403 - 23:57

کد خبر 36218

چهارشنبه 06 اردیبهشت 1402 - 20:45:00


طنز/ قبرستان تاریک و ترسناک


آخرین خبر/ یک شب دیر وقت از سر کار برمیگشتم، راه میانبر رو انتخاب کردم و از قبرستون بزرگ روستا رد میشدم.
وسط راه سه تا خانم به طرفم اومدن و گفتن خیلی میترسن و اگه میشه همراهشون برم تا سر جاده.
منم گفتم باشه و با هم راه افتادیم. بعدش وسط راه من گفتم : ترس شما رو میفهمم ، حق دارین بترسین! منم قدیما،اون وقت ها که هنوز زنده بودم از اینجا میترسیدم...
باید میدیدید چطوری میدویدند!







پربیننده ترین


سایر اخبار مرتبط